گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش اوّل: مناقب پیامبر اکرم حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه وآله




اشاره
بخش اوّل قطره اي از دریاي مناقب پیامبر اکرم حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه وآله
ص: 64
ص: 65
آمده است : عمر بن قمیت لیثی ( 1) گوید : از پدرم - که از صاحبان علم بود - شنیدم که « مناقب دیلمی » 1 - در کتاب / 718
می گفت :
هنگامی که ولادت آمنه ، دختر وهب ، مادر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرا رسید درهاي آسمان گشوده شد
و فرشتگان فرود آمدند و فرشته اي در زمین نماند جز آنکه در موقع ولادت او حاضر گشت ، آنان گرداگرد وجود نازنین او
را فرا گرفتند .
موقعی که آمنه ، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را زایمان نمود دنیا را نوري فرا گرفت ، فرشتگان در آسمان یکدیگر را به آن
بشارت می گفتند ، و همه بتها بر رو واژگون شدند ، و او می گفت : واي بر قریش ! امین ، راستگو و هدایت گر بر آنها آمد .
و کسی از منظور او چیزي نفهمید .
از طرفی ، از خانه خدا صدایی شنیده شد که (گوینده اي) می گفت : همینک نورم بر من بازگشت ، همینک زوّار من می
آیند ، و همینک از پلیدي ها پاك گردیدند .
آنگاه مردم شاهد سه شبانه روز زلزله بودند ، و این اوّلین نشانه اي بود که قریش در هنگام ولادت پیامبر گرامی اسلام صلی
الله علیه وآله وسلم مشاهده نمودند .
-1 ظاهراً در ضبط اسم این راوي اشتباهی رخ داده و به نظر می رسد اسم صحیح او : عمرو بن عوف لیثی است که از اصحاب
. «121/ معجم رجال الحدیث : 13 » امیر مؤمنان علی علیه السلام بود . مراجعه شود به کتاب
ص: 66
2 - در همان کتاب آمده : ابن عبّاس گوید : از پدرم در مورد ولادت پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که / 719
می گفت :
هنگامی که عبداللَّه متولّد شد ، در چهره او نوري دیدیم که مانند نور آفتاب می درخشید .
پدرم عبدالمطلب گفت : این نوزاد داراي شأن و مقامی بزرگ است ، در خواب دیدم گویا از بینی او پرنده اي سفید به پرواز
درآمد و به سمت مشرق و مغرب پرواز کرد ، آنگاه بازگشت و در بام کعبه قرار گرفت ، همه قریش به جهت کرنش او به
سجده افتادند، در این میان که مردم در عظمت و بزرگی او فکر می کردند ناگاه آن پرنده تبدیل به نوري گشته و میان
آسمان و زمین قرار گرفت، آنگاه نورش میان مشرق و مغرب را فرا گرفت.
نخستین کسی که وارد این نور گردید نوجوانی از فرزندان ابوطالب علیه السلام بنام علی علیه السلام بود ، او را دیدم که با آن
نور اوج می گیرد و نورش افزایش پیدا می کند . آنگاه مردم را دیدم که به دنبال این نور هستند .
از خواب بیدار شدم ، از کاهنی از طایفه بنی مخزوم از تعبیر این خواب پرسیدم .
گفت : اي عبّاس ! اگر راست گفته باشی ، هر آینه از او (عبداللَّه) فرزندي به عمل خواهد آمد که مردم شرق و غرب زمین
( پیرو او خواهند شد و پسر عمویش در این پیروي سبقت را از همگان خواهد ربود . ( 1
3 - ر د کی ث ی د ح ر و ه ش م ه ک ز ا د و ج و ن ی ن ز ا ن ر ب م ا ی پ ا د خ ی ل ص لله ا ه ی ل ع ه ل آ و م ل س و ل ق ن ه د ش ، ه د م آ ه ک ش ت ر ض ح د و م ر ف / 720:
أوّل ما خلق اللَّه نوري ، ثمّ فتق منه نور علیّ علیه السلام . فلم نزل نتردّد
، 256 ح 8 ، روضه الواعظین : 64 / 175 ح 33 ، امالی صدوق : 335 ح 2 مجلس 45 ، بحار الأنوار : 15 / -1 کمال الدین : 1
به صورت اختصار نقل کرده است . «23/ مناقب : 1 » 1067 ح 4 . این حدیث را ابن شهراشوب رحمه الله در / الخرائج : 3
ص: 67
فی النور حتّی وصلنا حجاب العظمه فی ثمانین ألف ألف سنه ، ثمّ خلق الخلائق من نورنا ، فنحن صنائع اللَّه والخلق بعد لنا
صنائع .
نخستین آفریده اي که خداي متعال آفرید نور من بود، سپس از نور من ، نور علی علیه السلام را جدا ساخت . ما همواره در
میان انوار در رفت و آمد بودیم تا این که پس از هشتاد هزار هزار سال به حجاب عظمت الهی رسیدیم ، آنگاه خداي متعال
موجودات دیگر را از نور ما آفرید. بنابراین ما آفریده و ساخته و پرداخته خدا هستیم و موجودات پس از ما ، ساخته و پرداخته
( ما هستند . ( 1
منظور این است که علّت غایی « مخلوقات پس از ما ، ساخته و پرداخته ما هستند » : نویسنده رحمه الله گوید : اینکه می فرماید
و نهایی آفرینش موجودات آنها (اهل بیت علیهم السلام) هستند .
گواه بر این امر ، روایت زیباي است که خداوند متعال خطاب به پیامبر گرامی خویش حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
می فرماید :
. « لولاك لما خلقت الأفلاك »
(2) . « اگر تو نبودي افلاك را به وجود نمی آوردم »
می نویسد : امام صادق علیه السلام فرمود : « عدّه الداعی » 4 - در کتاب / 721
فقر و تنگدستی چنان بر یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چیره شد که زندگی به سختی می گذرانید .
همسرش گفت : اگر نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بروي و وضع زندگانی خود را به
-1 این حدیث در کتابهاي حدیثی یافت نشد ، شاید مراد از شهرت آن ، بخش اوّل حدیث است که در احادیث زیادي نقل
که « فإنّا صنائع ربّنا والنّاس بعد صنائع لنا » : چنین آمده است « نهج البلاغه » شده است . گفتنی است که بخش اخیر حدیث در
نقل کرده است . و در توقیع شریف از صاحب الأمر « نهج البلاغه » از « 58 ضمن ح 8 / بحار الأنوار : 33 » علّامه مجلسی در
این حدیث در ص 57 ضمن ح 714 از . « نحن صنائع ربّنا ، والخلق بعد صنائعنا » : (ارواحنا فداه) نیز آمده که حضرتش فرمودند
همین مجلّد ، نقل گردید .
-2 احتمال دارد که بگوییم : منظور این است که خداي متعال انوار آنان را با مباشرت خویش آفریده ، ولی موجودات دیگر را
به سبب و وسیله آنان . بنابراین ، مردم همواره نیازمند آنان هستند و آنان از مردم بی نیازند ، چرا که آنان به واسطه خداي
متعال ، از غیر او بی نیاز هستند .
ص: 68
آن حضرت توضیح دهی ، آن حضرت کمک مالی می نمایند .
او با همین فکر به خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مشرّف شد ، ولی پیش از آنکه حاجت خود را ابراز کند ، این عبارت
زیبا را از حضرتش شنید که :
من سألنا أعطیناه ، ومن استغنی أعطاه اللَّه .
. « هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او عطا می نماییم ، ولی اگر کسی بی نیازي ورزد ، خداي متعال به او عطا خواهد کرد »
پیش خود گفت : منظور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از این عبارت ، جز من نیستم ، پس به خانه خود برگشته و جریان را
براي همسرش بازگو نمود ، همسرش گفت : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز (همانند ما) بشر است (شاید متوجه
نشده) ! بار دیگر برو و صریحاً حاجت خود را بیان کن .
آن شخص بار دیگر به خدمت حضرتش شرفیاب شد ، هنگامی که چشمان مبارك رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او
افتاد ، باز فرمود :
. « هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او عطا می نماییم ، ولی اگر کسی بی نیازي ورزد ، خداي متعال به او عطا خواهد کرد »
این دفعه بدون ابراز حاجتی برگشت ، ولی چون فقر خیلی فشار می آورد براي سوّمین بار نیز نزد حضرتش مشرّف شده و
همان پاسخ را شنید .
از این سخن دلنشین پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم قوّت قلب گرفت و برگشت تا خود ، به سراغ کاري برود ، پس تیشه
اي را عاریه کرد ، آنگاه به سوي کوهی به راه افتاد و بالا رفت و هیزم هایی را چید و جمع کرد و به سوي شهر آمد ، آنها را
به نیم مدّ از آرد فروخت .
فرداي آن روز نیز به جمع آوري هیزم رفت و هیزم بیشتري جمع کرد و فروخت ، او همچنان کار می کرد و هیزم جمع می
نمود تا آن که خودش تیشه اي خرید ، باز به کار مشغول شد و سرمایه جمع کرد تا اینکه دو بچّه شتر و غلامی خرید و
روزهاي دیگر به این کار ادامه داد تا صاحب سرمایه زیادي شده و زندگیش رو به راه شد .
روزي خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شد و جریان آمدنش را نزد آن حضرت و شنیدن آن سخن زیبا را به
حضرتش رساند .
هر کس از ما کمکی بخواهد ما « : پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : من به تو گفتم
ص: 69
(1) . « به او عطا می نماییم ، ولی اگر کسی بی نیازي ورزد ، خداي متعال به او عطا خواهد کرد
5 - باز در همان کتاب آمده : سلمان فارسی رضوان اللَّه علیه گوید : از محمّد مصطفی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله / 722
وسلم شنیدم که می فرمود :
خداي متعال می فرماید : اي بندگان من ! مگر نه این است که اگر کسی از شما حوایج بزرگی داشته باشد به او مرحمت نمی
کنید جز آنکه محبوبترین فرد در نزد شما را به سوي شما واسطه نماید ، شما به واسطه کرامت و شفاعت او حاجتش را بر می
آورید ؟!
ألا فاعلموا ، أنّ أکرم الخلق علیَّ وأفضلهم لديَّ محمّد صلی الله علیه وآله وسلم وأخوه علیّ علیه السلام ومن بعده الأئمّه الّذین
هم الوسائل إلیَّ .
آگاه باشید و بدانید ! همانا گرامی ترین مردم و برترین آنها نزد من ؛ محمد صلی الله علیه وآله وسلم ، برادرش علی علیه
السلام و امامان بعد از او هستند ، کسانی که وسیله رسیدن به سوي من هستند .
آگاه باشید ! هر که حاجتی دارد و می خواهد برآورده شود یا مشکل سختی دامنگیرش شده و ضرري سختی به او خورده می
خواهد ضررش برطرف گردد اگر در این موارد مرا به محمّد و خاندان پاك و پاکیزه او دعا کند حاجت او را به بهترین وجهی
که عزیزترین کس او برآورده کند ، برآورده می نمایم .
در این هنگام ، گروهی از مشرکان و منافقان در حالی که سلمان را به باد تمسخر گرفته بودند گفتند : اي اباعبداللَّه ! چرا از
خدا نمی خواهی به شفاعت آنها تو را ثروتمندترین مردم مدینه قرار دهد ؟
سلمان گفت : من از خداوند متعال ، بزرگتر ، سودمندتر و بهتر از همه ملک دنیا را خواستم . من به وسیله آن بزرگواران - که
درود خدا بر آنان
177 ح 19 . علّامه مجلسی رحمه الله این / 14 ح 66 و 73 / 139 ح 7 ، بحار الأنوار : 103 / -1 عدّه الداعی : 90 ، الکافی : 2
نقل کرده است . « فقه الرضا علیه السلام » از « 108 ح 11 / ج : 75 » حدیث را در
ص: 70
باد خواستم که خداوند بر من زبانی که گویاي حمد و ثناي خداست ، و دلی که بر نعمتهاي او سپاسگزار است ، و بدنی که
در برابر بلاها و سختیهاي بزرگ صابر و شکیبا باشد ، عنایت فرماید ، خداي متعال نیز به درخواست من پاسخ داد و عنایت
( نمود ، و این خواسته من ، صد هزار هزار مرتبه از ملک دنیا با همه امکانات و خیراتش بهتر است . ( 1
6 - باز در همان کتاب آمده : جابر گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : / 723
فرشته اي از فرشتگان ، از خداوند متعال درخواست نمود که اجازه شنیدن سخنان بندگان را به او عنایت فرماید . خداي متعال
نیز خواسته او را عطا فرمود .
این فرشته تا روز قیامت ایستاده و هر مؤمنی که می گوید :
این ملگ می گوید ، « درود و سلام خداوند بر محمّد و اهل بیت او علیهم السلام باد » ؛ « صلّی اللَّه علی محمّد وأهل بیته وسلّم »
: و سلام بر تو .
آنگاه فرشته پیغام آن مؤمن را به سوي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می برد و می گوید : اي رسول خدا ! فلانی براي
شما سلام فرستاد .
( رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز می فرماید : سلام بر او . ( 2
امیر مؤمنان علی علیه السلام (در ضمن سخنانی) می فرماید :
اُعطی السمع أربعه : النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم والجنّه ، والنار ، والحور العین ، فإذا فرغ العبد من صلاته فلیصلّ علی النبیّ
صلی الله علیه وآله وسلم ویسأل اللَّه الجنّه ویستجیر باللَّه من النار ، ویسأله أن یزوّجه من الحور العین .
اجازه شنیدن (اصوات بندگان) به چهار گروه عطا شده : پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، بهشت ، دوزخ و حورالعین .
بنابراین ، وقتی بنده اي نمازش را به پایان رسانید بایستی بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
369 ح 9 ، از تفسیر / 22 ح 20 ، علّامه مجلسی رحمه الله این حدیث را نیز در ج : 22 / -1 عدّه الداعی : 151 ، بحار الأنوار : 94
امام عسکري علیه السلام : 68 ح 35 نقل کرده است .
. 181 ح 2 / -2 امالی طوسی : 678 ح 16 مجلس 37 ، بحار الأنوار : 100
ص: 71
درود بفرستد و از خداوند بهشت را درخواست نماید ، و به سوي او از دوزخ پناه برد و از او بخواهد که با حورالعین تزویج
نماید ؛
زیرا که هر کس بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درود بفرستد ، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را می شنود و دعا و
درخواستش بالا می رود .
و کسی که از خدا بهشت را درخواست کند ، بهشت گوید : پروردگارا ! آنچه بنده ات می خواهد بده !
و کسی که از دوزخ به خدا پناه ببرد ، دوزخ گوید : پروردگارا ! بنده ات را از آنچه به تو پناه می آورد ، پناه ده !
( و کسی که از خدا حورالعین بخواهد ، آنها می گویند : پروردگارا ! آنچه بنده تو می خواهد ، عطا کن . ( 1
2) آمده است : ) « تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام » 7 - در / 724
اسماعیل جعفی گوید: من در مسجد الحرام نشسته بودم، امام باقر علیه السلام نیز در گوشه اي از مسجد شرف حضور داشت ،
حضرت سر مبارکش را بالا گرفت و یک بار به آسمان و بار دیگر به کعبه نگریست، آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
. (3) « سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصی »
پاك و منزّه است خدایی که بنده خود (حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم) را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد »
.« الأقصی برد
حضرت آن را سه مرتبه تکرار نموده ، آنگاه رو به من کرد و فرمود :
اي عراقی ! مردم عراق در مورد این آیه شریفه چه نظري دارند ؟
عرض کردم : آنها می گویند : پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شبانه از مسجدالحرام به طرف
50 ح 14 . نظیر این / 1 ح 17 ، و 94 19/ 108 ضمن ح 86 / 630 ضمن حدیث أربعمائه ، بحار الأنوار : 10 / -1 الخصال : 2
نقل کرده است . « 202 ح 17 / خصال : 1 « حدیث را شیخ صدوق رحمه الله در
-2 ظاهراً اشتباهی رخ داده ، چرا که این حدیث ، در تفسیر قمی نقل شده است .
. -3 سوره إسراء ، آیه 1
ص: 72
بیت المقدّس سیر کرد .
سیر کرد - و با دست مبارکش به سوي آسمان اشاره « آن » به « این » حضرت فرمود : چنین نیست که آنها می گویند ، ولیکن از
کردند ( 1) - و فرمود : ما بین آن دو حرم است .
امام باقر علیه السلام در ادامه سخن زیباي خودشان فرمود :
هنگامی که در این سیر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سدره المنتهی رسید جبرئیل به جاي خود ماند . رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : اي جبرئیل ! آیا در همچو موضعی مرا تنها می گذاري ؟ جبرئیل گفت :
تقدّم أمامک، فواللَّه لقد بلغت مبلغاً لم یبلغه خلق من خلق اللَّه قبلک.
شما به پیش روید ، به خدا سوگند ! همانا شما به مکان و مقامی رسیده اي که هیچ آفریده اي از آفریدگان خدا پیش از شما
به آن مقام نرسیده است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : در این هنگام من با دیده دل ، نور پروردگارم را دیدم و میان من و حضرت حق
منزّه بودن او از مکان و رؤیت ، حائل و مانع شد . ؛ « سبحه »
راوي گوید : عرض کردم : فدایت گردم ، سبحه یعنی چه ؟
امام باقر علیه السلام با صورت مبارکش به طرف زمین و با دست مبارکش به سوي آسمان اشاره کرده و می فرمود :
جلال ربّی ، جلال ربّی ، جلال ربّی .
شکوه و جلال پروردگارم ؛ شکوه و جلال پروردگارم ؛ شکوه و جلال پروردگارم .
آنگاه حضرتش سخن خود را چنین ادامه داد : حضرت حق به پیامبرش فرمود : یا محمّد !
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید : عرض کردم : لبیّک اي پروردگار من !
می نویسد : منظور حضرت از این کلام این است که: سیر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم « بحار الأنوار » -1 در پاورقی
منحصر به این مورد نبوده ، بلکه سیر آن حضرت از سوي زمین به سوي آسمان بوده ، بنابراین ، نخست سیر آن حضرت به
سوي مسجد الأقصی و از آنجا به سوي آسمان بوده است .
ص: 73
فرمود : فرشتگان در ملأ اعلی در مورد چه چیزي مجادله و مرافعه می کردند ؟
عرض کردم : پاك و منزّه است پروردگار ! من جز آنچه به من آموختی نمی دانم .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید : خداي متعال دست قدرت خویش را میان سینه من قرار داد و من خنکی و
سردي آن را میان دو کتف خود احساس کردم .
حضرت می فرماید : در این حال ، هیچ موضوع از گذشته و مربوط به آینده از من پرسیده نشد جز آنکه همه اینها را دانستم .
خطاب آمد : اي محمّد ! فرشتگان در ملأ اعلی در مورد چه چیزي مجادله و مرافعه می کردند ؟
عرض کردم : در مورد درجات ، کفّارات و حسنات .
فرمود : اي محمّد ! پیامبري تو پایان پذیرفته ، خوراك تو (از دنیا) تمام گشته ، وصیّ و جانشین تو کیست ؟
عرض کردم : پروردگارا ! من آفریده هاي تو را امتحان نمودم و در میان آنها کسی مطیع تر از علی علیه السلام پیدا نکردم .
فرمود : اي محمّد ! براي من نیز او چنین است .
عرض کردم : پروردگار ! من آفریده هاي تو را آزمودم و در میان آنها کسی که محبّت او نسبت به من شدیدتر از علیّ بن ابی
طالب علیهما السلام باشد نیافتم .
فرمود : و لی یا محمّد ، فبشّره بأنّه رایه الهدي ، وإمام أولیائی ، ونور لمن أطاعنی ، والکلمه الباقیه الّتی ألزمتها المتّقین ، من
أحبّه فقد أحبّنی ، ومن أبغضه فقد أبغضنی ، مع ما أنّی أخصّه بما لم أخصّ به أحداً .
اي محمّد ! او براي من نیز چنین است ، پس به او مژده بده که او پرچم هدایت و امام اولیاي من است ، او نوري است براي
کسانی که از من اطاعت می کنند ، او کلمه باقی مانده اي است که پرهیزکاران آن را بر خود لازم می دانند ، کسی که او را
دوست بدارد مرا دوست داشته ، و کسی که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، با این حال ویژگی خاصّی بر او قائلم که
ص: 74
کسی را به آن مخصوص ننموده ام .
عرض کردم : پروردگار من ! (منظور) برادرم ، همراهم ، وزیر و وارثم است ؟
فرمود : این امري است که در گذشته ، مشیّت من به آن تعلّق گرفته ، او مبتلا می شود و مردم به او مبتلا می شوند با این حال
من به او چهار چیز بخشیده ام ، بخشیده ام ، بخشیده ام ، بخشیده ام .
( رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این بفرمود و دست مبارك خود را بست و آن را باز نکرد. ( 1
است ، چرا که آن ، دورترین مساجد است . « بیت المأمور » همان « مسجد الأقصی » توضیح : منظور از
یعنی با چشم دل عظمت و بزرگی حق تعالی را مشاهده نمودم . « نور پروردگارم را دیدم » : اینکه حضرت می فرماید
منزّه و مقدّس بودن حق تعالی است . « سبحه » و منظور از
و گذاشتن دست ، کنایه از نهایت لطف و رحمت حق تعالی ، و افاضه علوم و معارف بر سینه شریف اوست .
و خنکی و سردي ، کنایه از راحتی ، سرور و خوشحالی است .
بنابراین ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم محلّ نهادن دست رحمت حضرت حق تعالی است و از رحمت است و رحمت
از اوست همچنان که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند :
(2) . « حسین منّی وأنا من حسین »
حسین از من است و من از حسینم .
او از دست رحمت تغذیه کرده ، و در دامن رحمت پرورش یافت و از زبان رحمت شیر خورده است ، گوشت و خون او از
رحمت روییده و
نوادر » 63 ح 4 . نظیر این روایت را طبري رحمه الله در / 372 ح 79 ، تفسیر برهان : 4 / 243 ، بحار الأنوار : 18 / -1 تفسیر قمی : 2
نقل کرده است . « المعجزات : 66 ح 31
. 261 ح 1 / -2 بحار الأنوار: 43
ص: 75
پوستش در میان دو چشم رحمت و ریحانه رحمت بوده . او در سینه رحمت می نشست و مرکبش شانه رحمت بود و بر پشت
رحمت حرکت می کرد و مسیرش با راه رفتن رحمت بود .
او معدن خاصّ براي رحمت ، محل تجمّع اسباب رحمت ، گرد هم آوردنده وسایل رحمت و سرچشمه چشمه هاي رحمت
بود .
او مدخل واردین بر رحمت ، چشمه گواراي رحمت ، محل کاشت باغ هاي رحمت، ظاهر کننده میوه هاي رحمت، محل
رویش شاخه هاي رحمت، حرکت دهنده مواد رحمت و ابرهاي سرازیرکننده رحمت بود .
انسانها به سبب او در موضع عفو و رحمت قرار گرفته و وارد دائره گسترده رحمت می گردند ، و با رحمت بر او لزومیّت
رحمتِ گسترده محقّق می گردد ، چرا که او رحمت موصوله و رحمت مرحومه است .
می نویسد : حضرت علی علیه السلام فرمود : « فضل هدیه » در باب « جعفریّات و أشعثیّات » 8 - در کتاب / 725
روزي هدیه اي به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آوردند و این در حالی بود که عدّه اي در نزد آن حضرت حضور
( داشتند ، به همین جهت حضرت فرمود : شما نیز در این هدیه شریک هستید . ( 1
می نویسد : « بشاره المصطفی » 9 - عماد الدین طبري رحمه الله در کتاب / 726
امام رئوف علیّ بن موسی الرضا علیه السلام ، از پدران بزرگوارش علیهم السلام ، از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل فرموده
که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
یا علیّ ! إذا کان یوم القیامه أخذت بحجزه اللَّه عزّوجلّ ، وأخذت أنت بحجزتی وأخذ ولدك بحجزتک، وأخذ شیعه ولدك
بحجزتهم، فتري أین یؤمر بنا ؟
. -1 الجعفریّات : 153
ص: 76
اي علی ! به هنگام رستاخیز ، من دامان لطف پروردگار را خواهم گرفت ، تو نیز دامان من ، و فرزندان تو دامان تو ، و شیعیان
( فرزندانت دامان آنها را خواهند گرفت ، آیا فکر می کنی ما را به کجا دستور می دهند برویم ؟ ( 1
10 - در همان کتاب آمده است : ابوذر غفاري رحمه الله گوید : / 727
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که دست مبارکشان را به شانه علیّ بن ابی طالب علیه السلام زده و فرمود :
یا علیّ ! من أحبّنا فهو العربی ، ومن أبغضنا فهو العلج ، شیعتنا أهل البیوتات والمعادن والشرف ، ومن کان مولده صحیحاً ، وما
علی ملّه ابراهیم علیه السلام إلّا نحن وشیعتنا ، وسائر الناس منها برآء ، وإنّ للَّه ملائکه یهدمون سیّئات شیعتنا کما یهدم القوم
البنیان .
اي علی ! هر که ما را دوست بدارد ، او منسوب به عرب است ، و هر که ما را دشمن بدارد او بی دین است . شیعیان ما از
خانواده و قبیله هاي صحیح النسب و شریف و آنان که از طریق مشروع متولّد شده اند ، هستند ، و کسی جز ما و شیعیان ما بر
دین ابراهیم علیه السلام نبوده ، و سایر مردم از آن دور هستند . همانا خداوند را فرشتگانی است که گناهان شیعیان ما را -
( همانند ویران کردن مردم ساختمان هایشان - ویران و نابود می کنند . ( 2
می نویسد : سعید بن مسیّب گوید : « الثاقب فی المناقب » 11 - در کتاب / 728
شبی در دوران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باران بارید ، بامدادان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه
السلام فرمود :
برخیز باهم به منطقه عقیق برویم و به زیبایی آب در گودال هاي زمین
134 ح 69 و 104 ح 17 ، صحیفه الرضا علیه السلام : 92 ح 25 ، المناقب : 296 / -1 بشاره المصطفی : 136 ، بحار الأنوار : 68
ح 289 . نظیر این روایت را شیخ صدوق رحمه الله در التوحید : 165 ح 2 و معانی الأخبار : 14 ح 9 نقل کرده ، و خوارزمی نیز
آورده است . « مقتل الحسین علیه السلام : 106 » در
23 ح 41 ، فضائل / -2 بشاره المصطفی : 102 ، امالی طوسی : 190 ح 24 مجلس 7 ، امالی مفید : 169 ح 4 ، بحار الأنوار : 68
. 390/ الشیعه : 53 ح 9 ، کشف الغمّه : 1
ص: 77
بنگریم .
علی علیه السلام می فرماید : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به دستان من تکیه کرده و حرکت کردیم ، هنگامی که به
منطقه عقیق رسیدیم نظاره گر صفاي آب در گودالهاي زمین بودیم .
علی علیه السلام فرمود : اي رسول خدا ! اگر مرا از شب بر این سفر باخبر می نمودید براي شما سفره اي از غذا تهیّه می کردم
.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : اي علی ! کسی که ما را به اینجا آورده (خود تدارك دیده و) ما را ضایع نخواهد
کرد .
در این هنگام که ایستاده بودیم ناگاه ابري را با رعد و برق بالاي سرمان احساس کردیم که بر ما سایه افکند ، نزدیک ما
گردید تا در برابر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سفره اي گسترانید ، در آن سفره ، انارهایی بود که تا به حال دیدگان
همچون انارهایی ندیده بودند ، هر اناري سه پوسته داشت ؛ پوسته اي از لؤلؤ ، پوسته اي از نقره و پوسته اي از طلا .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رو به من کرده و فرمود : اي علی ! بگو : بسم اللَّه و میل کن ، این سفره از سفره تو پاکیزه
تر و خوشمزه تر است .
ما از انارها را برداشته و آن را شکستیم ، دانه هاي آن سه رنگ بود : دانه اي مانند یاقوت قرمز ، دانه اي مانند لؤلؤ سفید و دانه
اي مانند زمرّد سبز ، طعمش خیلی لذیذ بود ، هنگامی که از آن میل کردم به یاد فاطمه همسرم، حسن و حسین علیهم السلام
دو فرزندم افتادم ، سه انار براي آنها برداشتم و در آستین خود قرار دادم ، سپس سفره برداشته شد .
آنگاه به سوي خانه به راه افتادیم ، در میان راه دو نفر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را ملاقات نمودیم ،
یکی از آنها گفت : از کجا می آیی اي رسول خدا !
حضرت فرمود : از منطقه عقیق .
گفت : اگر به ما خبر داده بودید سفره اي براي شما تهیّه می دیدیم تا غذا میل بفرمایید .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : کسی که ما را به آنجا برد (خود تدارك دیده و ما را) ضایع نکرده است .
ص: 78
دیگري گفت : اي اباالحسن ! از شما بوي پاکیزه اي می شنوم ، آیا آنجا نزد شما طعامی بود ؟!
دست به آستینم بردم تا اناري به او بدهم ، ولی دیدم چیزي نیست ، و از این جریان غمگین شدم .
هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خداحافظی کردم و ایشان به منزلشان تشریف بردند ، و من به در فاطمه
علیها السلام نزدیک شدم صداي خشخشی از آستینم شنیدم ، نگاه کردم دیدم انارها در آستینم هستند ، وارد منزل شدم ، یکی
از انارها را به همسرم فاطمه علیها السلام و دو تاي دیگر را به فرزندانم حسن و حسین علیهما السلام دادم .
سپس حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شدم ، وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا دید فرمود :
جریان را تو می گویی یا من بگویم ؟
عرض کردم : اي رسول خدا ! شما بفرمایید ، چرا که بیان شما شفاي جگر سوخته است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آنچه اتّفاق افتاده بود بیان فرمود .
( عرض کردم : اي رسول خدا ! گویا شما با من بودید . ( 1
12 - و در همان کتاب آمده است : حنش بن معتمر گوید : / 729
علی علیه السلام فرمود :
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا خواست و براي اصلاح مردم یمن به آن سامان رهسپار فرمود .
عرض کردم : اي رسول خدا ! آنان جمعیّت فراوان و داراي سنّ و سالی هستند ، در حالی که من نوجوانی بیش نیستم (چگونه
این مأموریّت را انجام دهم ؟) .
2) رسیدي با صداي بلند بگو ) « افیق » رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : یا علی ! هنگامی که به بلندي گردنه روستاي
:
. -1 الثاقب فی المناقب : 58 ح 29
-2 افیق ؛ روستایی میان حوران و غور است ، این روستا داراي گردنه اي است که به غور اردن سرازیر می شود .
ص: 79
یا شجر یا مدر یا ثري ، محمّد رسول اللَّه یقرؤکم السلام .
اي درختان ! اي کلوخ ! اي زمین ! محمّد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شما سلام می رساند .
رسیدم رو به سوي مردم یمن « افیق » علی علیه السلام می فرماید : من به سوي یمن به راه افتادم ، هنگامی که به بلندي گردنه
کردم ، ناگاه دیدم همه مردم یمن در حالی که مسلّح بوده و نیزه ها به دست گرفته بودند که سر نیزه هایشان می درخشید و
تیر و کمان به کمر بسته و شمشیر از غلاف بیرون کشیده به سوي من می آمدند، با صداي بلند فریاد زدم: اي درختان! اي
کلوخ ! اي زمین ! محمّد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شما سلام می رساند .
در این هنگام درختان و کلوخ ها و زمین یکصدا فریاد زدند :
وعلی محمّد رسول اللَّه السلام وعلیک السلام .
بر محمّد ، رسول خدا و بر تو سلام باد .
وقتی آن مردم این صدا را شنیدند مضطرب و آشفته گشته و پاهایشان لرزید و سلاح از دستشان افتاد ، آنان به سرعت
( خودشان را به من رسانیدند ، من میان آنان صلح داده و بازگشتم . ( 1
13 - باز در همان کتاب می نویسد : ابن عمر گوید : / 730
گروهی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و به دروغ بر علیه شخصی شهادت دادند که وي شتري را دزدیده است
.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دستور اجراي حکم سرقت و قطع انگشتان دزد را صادر فرمود ، متّهم آماده اجراي حکم
شد در حالی که دعاي زیر را می خواند :
492 ح 6 ، امالی صدوق : / -1 الثاقب فی المناقب : 68 ح 50 ، بصائر الدرجات : 503 ح 7 ، مختصر البصائر : 14 ، الخرائج : 2
327 و 328 . این روایت را علّامه / 293 ح 1 مجلس 40 ، روضه الواعظین : 116 ، قصص الأنبیاء : 285 ح 380 ، المناقب : 2
362 ح 6 از بصائر / 371 ح 23 از امالی و بصائر الدرجات و خرائج ، و در ج 21 / مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار : 17
252 ح 11 از مختصر بصائر الدرجات نقل کرده است . / الدرجات ، و در ج 41
ص: 80
اَللَّهُمَّ صَ لِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لایَبْقی مِنَ الصَّلاهِ شَیْ ء ، وَبارِكْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لایَبْقی مِنَ الْبَرَکاتِ »
شَیْ ء ، وَارْحَمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لایَبْقی مِنَ الرَّحْمَهِ شَیْ ء ، وَسَلِّمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لایَبْقی مِنَ التَّسْلیمِ
(1) . « شَیْ ء
خداوندا! همه درودها را بر محمّد و آل محمّد بفرست به گونه اي که از درود چیزي نماند .
خداوندا! همه برکات را بر محمّد و آل محمّد ارزانی فرما ؛ به گونه اي که از برکات چیزي نماند .
خداوندا! همه رحمتها را بر محمّد و آل محمّد عطا فرما؛ به گونه اي که از رحمت چیزي نماند .
خداوندا! همه سلام ها را بر محمّد و آل محمّد بفرست؛ به گونه اي که از سلام چیزي نماند .
راوي گوید : در این هنگام شتر به سخن درآمد و گفت : اي رسول خدا ! آن مرد مرا سرقت نکرده است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دستور داد تا او را برگردانند. وقتی آمد به او فرمود :
اي مرد! لحظه اي پیش چه می خواندي ؟
. «... اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد » : گفت : این دعا را خواندم
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : همچنان که نگاه می کردم دیدم که کوچه هاي مدینه مملوّ از فرشتگان خداست
و آن قدر زیاد بودند که می خواستند میان من و تو حایل شوند .
به دو کیفیّت نقل کرده که براي استفاده از آن ، هر «67/ بحار الأنوار : 90 » -1 این دعاي شریف را علّامه مجلسی رحمه الله در
اللهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد حتّی لاتبقی صلاه ، اللهمّ وبارك علی محمّد وآل محمّد » ( دو نقل را بیان می نماییم : الف
« حتّی لاتبقی برکه ، اللهمّ وسلّم علی محمّد وآل محمّد حتّی لایبقی سلام ، اللهمّ وارحم محمّداً وآل محمّد حتّی لاتبقی رحمه
اللهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد حتّی لایبقی من صلواتک شی ء ، وارحم محمّداً وآل محمّد حتّی لایبقی من رحمتک » ( . ب
شی ء ، وبارك علی محمّد وآل محمّد حتّی لایبقی من برکاتک شی ء ، وسلّم علی محمّد وآل محمّد حتّی لایبقی من
. « سلامک شی ء
ص: 81
آنان این صلوات و دعاي تو را نزد خودشان نگه می دارند و در کنار حوض در روز قیامت به من تحویل می دهند ، در آن
( روز ، چهره تو از برف سفیدتر و نورانی تر خواهد بود . ( 1
14 - باز در همان کتاب شریف می خوانیم : یزید بن ابی حبیب گوید : / 731
روزي زنی در حالی که کودکی یک ماهه در بغلش بود نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و بر حضرتش چهره
درهم کشید . پسربچّه اي که در بغلش بود گفت : سلام بر تو اي رسول خدا! سلام بر تو اي محمّد بن عبداللَّه !
راوي گوید : مادرش از این سخن فرزندش ناراحت شد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رو به آن کودك کرده و فرمود :
تو از کجا فهمیدي من رسول خدا و محمّد بن عبداللَّه هستم !
کودك گفت : پروردگار جهانیان و روح الأمین ، جبرئیل به من فهمانید ، همینک جبرئیل بالاي سر شماست و به شما نگاه
می کند . جبرئیل گفت :
هذا تصدیق لک بالنبوّه ، ودلاله لنبوّتک کی یؤمن بک بقیّه قومک .
عمل این کودك تصدیق نبوّت توست ، و این راهنمایی براي نبوّت توست تا سایر افراد قبیله ات نیز به تو ایمان بیاورند .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رو به آن کودك کرد و فرمود : پسرك ! نامت چیست ؟
کودك گفت : مرا عبدالعزّي نامیده اند ، ولی من به آن کافر هستم ، اي رسول خدا ! شما براي من اسم انتخاب کنید !
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : تو عبداللَّه هستی .
کودك گفت : اي رسول خدا ! از خداي متعال بخواه مرا در بهشت از خادمان تو قرار دهد .
جبرئیل گفت : از خداي بخواه آنچه خواسته ، عطا کند .
آن کودك گفت : سعید و خوشبخت کسی است که به تو ایمان بیاورد و شقی و بدبخت کسی است که تو را تکذیب کند ،
آنگاه آن کودك نعره اي زد و از دنیا رفت .
. -1 الثاقب فی المناقب : 74 ح 58
ص: 82
مادر کودك رو به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم کرد و گفت : اي رسول خدا ! پدر و مادرم فداي تو باد ، من تا همین
الآن که نشانه اي از نشانه هاي نبوّت تو را ندیده بودم ، تکذیبت می کردم (ولی همینک که شاهد آن بودم) گواهی می دهم
که معبودي جز خدا نیست و تو رسول خدا هستی ، اي تأسف و حسرت از آنچه از دست داده ام .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آن زن فرمود :
أبشري ، فوالّذي ألهمک الإیمان ، إنّی لأنظر إلی حنوطک وکفنک مع الملائکه .
مژده باد تو را ! سوگند به آنکه ایمان را به تو الهام نمود ، من می بینم که حنوط تو و کفنت را فرشتگان به همراه دارند .
طولی نکشید تا اینکه آن زن نیز نعره اي زد و روح از بدنش جدا شد . پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر آن مادر و
( کودك (سعادتمند) نماز خوانده و باهم به خاك سپردند . ( 1
15 - باز در همان کتاب می نویسد : علی علیه السلام می فرماید : / 732
روزي ابوجهل گفت : من محمّد را می کشم گرچه در مقابل خون او ، فرزندان عبدالمطلب مرا بکشند .
اطرافیان ابوجهل گفتند : اگر به چنین عملی اقدام کنی به مردمان مکّه خدمت خوبی انجام داده اي که همیشه تو را یاد خواهند
کرد .
ابوجهل گفت : او در کنار کعبه زیاد سجده می کند ، هرگاه کنار کعبه آمده و سجده کند با سنگی سر او را خواهم شکست .
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد مسجدالحرام شد و هفت مرتبه دور کعبه طواف نمود ، آنگاه شروع به نماز کرد و نماز
طولانی گزارد ، و سر به سجده معبود گذاشت و آن را طول داد .
ابوجهل سنگی برداشته و از سمت سر مبارك حضرتش آمد ، هنگامی که به حضرتش نزدیک شد ناگاه متوجّه شد که حیوان
قوي جثّه اي در حالی که
و علّامه مجلسی رحمه الله در «101/ المناقب : 1 » -1 الثاقب فی المناقب : 82 ح 66 . این روایت را ابن شهراشوب رحمه الله در
با اندکی تفاوت) نقل کرده اند . ) « 390 ح 1 / بحار الأنوار : 17 »
ص: 83
دهانش را باز کرده از طرف پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به طرف او حمله ور است ، وقتی ابوجهل این صحنه را دید
ترسید و دستش لرزید و سنگ از دستش روي پایش افتاد و آن را شکست .
ابوجهل با رنگ پریده ، دگرگون و خون آلود در حالی که عرق از چهراش سرازیر بود به نزد دوستانش برگشت .
یارانش گفتند : ما هرگز تو را مثل امروز وحشت زده ندیده ایم ، چه شده ؟
ابوجهل گفت : واي بر شما ! عذر مرا بپذیرید ، هنگامی که می خواستم با سنگ او را بزنم ، حیوان قوي جثّه اي با دهان باز به
( سوي من حمله کرد که می خواست مرا ببلعد ، از ترس دستم لرزید و سنگ افتاد و پایم را شکست . ( 1
16 - باز در همان کتاب آمده است : هند ، دختر جون گوید : هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به خیمه / 733
اُمّ معبد اجلال نزول فرمود ، براي نماز وضو ساخت ، در آنجا گیاه خشکیده اي بود ، حضرت مقداري از آب دهان مبارکشان
را به آن گیاه انداختند ، در حال سبز شد و گل سفید و درخشان داد و برگهایش رویید و میوه خوبی داد .
ما از آن گیاه تبرّك می جستیم و به وسیله آن بیمارانی را مداوا می کردیم ، زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از
دنیا رفت زیبایی و طراوتش را از دست داد . و در آن هنگام که امیر مؤمنان علی علیه السلام به شهادت رسید دیگر میوه نداد .
مدّت زیادي گذشت . روزي بامدادان متوجّه شدیم که از ساقه اش خون تازه می جوشد و برگ هایش پژمرده شده که
قطراتی مانند آبِ گوشت از آن می چکد ، فهمیدیم که حادثه اي بزرگ رخ داده است ، ما آن شب با غم و اندوه و ترس که
در انتظار خبر وحشتناکی بودیم ، خوابیدیم .
ضمن حدیث مفصّلی «285/ بحار الأنوار : 17 » -1 الثاقب فی المناقب : 110 ح 104 ، علّامه مجلسی رحمه الله این حدیث را در
نقل کرده است .
ص: 84
هنگامی که تاریکی شب ما را فرا گرفت از زیر آن گیاه صداي ناله و گریه و صداي افتادن چیزي و ضجّه و هیاهویی شنیدیم ،
صدایی با حالت گریان می گفت :
یابن النبیّ ! یابن الوصیّ ! ویابن البتول ! ویا بقیّه الساده الأکرمین !
«! اي فرزند پیامبر ! اي فرزند وصیّ پیامبر ! اي فرزند (زهراي) بتول! و اي باقی مانده از سادات گرامی »
آنگاه همهمه و صدا زیاد شد ، و ما بیشتر سخنان آنان را نمی فهمیدیم ، دیري نگذشت که خبر شهادت امام حسین علیه
( السلام رسید و آن گیاه خشکید و اثري از آن باقی نماند . ( 1
نقل کرده آنگاه می « ربیع الأبرار » نویسنده رحمه الله گوید : زمخشري این حدیث را با اندك تفاوتی در باب هشتم کتاب
گوید : جاي شگفتی است که چرا قصّه این گیاه همانند قصّه گوسفند - که از قصّه هاي معروف است - مشهور نگشته است ؟
(2)
حاکم نیشابوري - که از بزرگان علماي اهل سنّت « امالی » ابن شهراشوب قدس سره نیز این حدیث را با تفاوتی اندك از کتاب
( است - نقل نموده است. ( 3
نویسنده رحمه الله گوید : جاي شگفتی نیست که چرا این قصّه مشهور نشده ، چرا که این قصّه ، بیانگر یکی از مناقب امیر
نقل کرده « ربیع الأبرار » از « دلائل الحق » مؤمنان و امام حسین علیهما السلام است . ما این حدیث را در جلد دوّم کتاب خودمان
ایم .
با سلسله سند آمده است : « صحیفه الرضا صلوات اللَّه علیه » 17 - در کتاب / 734
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
. -1 الثاقب فی المناقب : 111 ح 107
. 24/ 285 ، کشف الغمّه : 1 / -2 ربیع الأبرار : 1
. 41/ 122 ، بحار الأنوار : 18 / -3 المناقب : 1
ص: 85
فرشته اي نزد من آمد و گفت : اي محمّد ! همانا پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید : اگر می خواهی ، صحراي
مکّه را براي تو طلا قرار دهم ؟
راوي گوید : حضرت سر مبارکش را به سوي آسمان بلند کرده و فرمود :
یا ربّ ! أشبع یوماً فأحمدك وأجوع یوماً فأسألک .
( پروردگارا ! می خواهم روزي سیر باشم ، تو را حمد و سپاس گویم ، و روزي گرسنه باشم تا از تو درخواست نمایم . ( 1
18 - محدّث بحرانی نقل می کند : ابوحمزه گوید : / 735
شخصی از امام باقر علیه السلام پرسید : چرا جمعه ، جمعه نامیده شد ؟
امام باقر علیه السلام فرمود :
إنّ اللَّه عزّوجلّ جمع فیها خلقه لولایه محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ووصیّه فی المیثاق ، فسمّاه یوم الجمعه ، لجمعه خلقه فیه .
خداوند متعال در روز عهد و پیمان ، مخلوقاتش را در روز جمعه براي ولایت حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و وصیّ
( و جانشین او گردهم آورد و آن روز را به جهت اجتماع مخلوقاتش جمعه نامید . ( 2
می نویسد : علی علیه السلام می فرماید : « الثاقب فی المناقب » 19 - در کتاب / 736
قبیله ذُریح در عید رسمی خودشان گردهم آمده بودند ، ناگاه گاوي به آن اجتماع آمده و فریاد زد :
« لا إله إلّا اللَّه » عجّلوا ب ،« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه » یا آل ذریح ! أمر نجیح ، مع رجل یصیح ، بصوت فصیح فجاء ب
تدخلوا الجنّه.
اي آل ذریح ! شما را از امري که موجب نجات و سعادت است آگاه می نمایم که مردي با صداي فصیح فریاد می زند :
معبودي جز خدا نیست و محمّد »
. 220 ح 12 / 29 ح 36 ، بحار الأنوار : 16 / -1 صحیفه الرضا علیه السلام : 116 ح 76 ، عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
64 ح 7 . این روایت را شیخ طوسی رحمه الله در / 334 ح 7 ، وسائل الشیعه : 5 / 415 ح 7 ، تفسیر برهان : 4 / -2 الکافی : 3
نقل کرده اند . « روضه الواعظین : 331 » و فتّال نیشابوري رحمه الله نیز در « 3 ح 4 / التهذیب : 3 »
ص: 86
تا وارد بهشت شوید . « لا إله إلّا اللَّه » بشتابید براي گفتن » پیامبر خداست
علی علیه السلام می فرماید : سوگند به خدا ! ما متوجّه آل ذریح نشدیم جز آن که آنان همگی به سوي پیامبر صلی الله علیه
وآله وسلم آمده و اسلام آوردند .
این حدیث به صورت مفصّل تري نیز روایت شده است .
( و در روایت دیگري آمده : آنان گاوي را براي کشتن حاضر کردند و آن گاو چنین گفت . ( 1
البتّه این حدیث را احمد بن حنبل نیز در مسند خودش نقل کرده است.
همچنین شیخ صدوق قدس سره با سلسله سند خودش از عبدالرحمان بن کثیر نقل می کند که گوید : امام صادق علیه السلام
می فرماید :
طایفه بنی سالم انصاري در نخلستان خودشان گاوي داشتند ، روزي آن گاو فریاد زد : اي ذریح ! شما را به عملی که موجب
نجات و سعادت شما می شود راهنمایی می کنم ، فریاد زننده اي با صداي فصیح به زبان عربی فریاد می زند که :
. « لا إله إلّا اللَّه ربّ العالمین ، ومحمّد رسول اللَّه سیّد النبیّین ، وعلیّ وصیّه سیّد الوصیّین »
معبودي جز خداي نیست که پروردگار جهانیان است و محمّد ، پیامبر خدا سرور و آقاي پیامبران است و علی وصیّ او ، سرور »
(2) . « و آقاي اوصیاست
از امام صادق علیه السلام روایت کرده که حضرتش « روضه کافی » همچنین ثقه الإسلام کلینی رحمه الله در کتاب شریف
فرمود :
است ، از آن درّه جز مارهاي سیاه و جغد عبور نمی کند . در آن درّه چاهی است که به « برهوت » در خارج یمن درّه اي به نام
گویند که ارواح مشرکان را هر صبح و شام به آنجا می برند و از آب صدید ؛ (چرك « بلهوت » آن
408 ح 33 (با اختصار) . / -1 الثاقب فی المناقب : 75 ح 59 ، بحار الأنوار : 17
، 266 ذیل ح 14 / 398 ح 11 ، بصائر الدرجات : 351 ح 13 ، بحار الأنوار : 27 / -2 قصص الأنبیاء : 287 ، بحار الأنوار : 17
. مختصر بصائر الدرجات : 16 ، الإختصاص : 289
ص: 87
می نامند . « ذریح » زخم) به آنها می خورانند ، پشت آن درّه ، مردمی زندگی می کنند که آنها را
هنگامی که خداي متعال حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را به پیامبري برانگیخت ، گوساله اي در میان آنها در حالی
که دم خود را بر زمین می کوبید به آواز فصیح گفت : اي آل ذریح ! مردي در تهامه آمده و مردم را به گواهی دادن به
وحدانیّت خدا دعوت می کند .
مردم گفتند : خداوند این گوساله را براي کار مهمّی گویا نموده است .
آن گوساله براي بار دوّم ، در میان آنها این ندا را داد ، آنان تصمیم گرفتند یک کشتی بسازند ، و آن را ساختند ، هفت نفر از
آنها در آن کشتی سوار شدند ، و آنچه خداوند در دل آنها انداخت آذوقه در آن بار کردند ، آنگاه بادبان کشتی را بلند
کرده و در دریا روان ساختند ، کشتی همچنان حرکت کرد تا آنها را در جدّه فرود آورد ، آنها نزد پیامبر صلی الله علیه وآله
وسلم آمدند .
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آنان فرمود : شما همان اهل ذریح هستید که گوساله در میان شما فریاد زد ؟
گفتند : آري .
آنها گفتند : اي رسول خدا ! دین و کتاب را به ما عرضه کن .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دین ، کتاب ، سنن ، فرائض و احکام را - همان طور که از جانب خداي متعال آمده بود
- به آنان عرضه نمود و مردي از بنی هاشم را بر آنها امیر ساخت و به همراه آنان فرستاد و تا این ساعت در میان آنها اختلافی
( رخ نداده است . ( 1
خود می نویسد : اُمّ سلمه رضی اللَّه عنها گوید : از رسول خدا صلی الله « اربعین » 20 - محمّد بن ابی الفوارس در کتاب / 737
علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود :
ما من قوم یذکرون فضل محمّد وآل محمّد علیهم السلام إلّا هبطت ملائکه من السماء تخبرهم وتحدّثهم .
هر گروهی که فضایل محمّد و آل محمّد علیهم السلام را بازگو می کنند ، فرشتگانی
. 393 ح 4 / 261 ح 375 ، بحار الأنوار : 17 / -1 الکافی : 8
ص: 88
از آسمان به سوي آنها فرود آمده و آنها را باخبر نموده و با آنها سخن می گویند .
هنگامی که آنان به سوي آسمان عروج می کنند فرشتگان دیگر گویند : از شما بوي خوشی به ما مشام ما می رسد که
خوشبوتر و پاکیزه تر از آن استشمام ننموده ایم !
فرشتگان پاسخ می دهند :
إنّا کنّا عند قوم یذکرون فضل محمّد وآل محمّد علیهم السلام فعبق بنا من ریحهم.
ما در میان گروهی بودیم که فضایل محمّد و آل محمّد علیهم السلام را بازگو می نمودند ، از بوي خوش آنان معطّر شدیم .
فرشتگان دیگر گویند : ما را به سوي آنان فرود آورید !
می گویند : آنها متفرّق شده اند .
( می گویند : ما را به آن مکانی که بودند فرود آورید تا از آن تبرّك جوییم . ( 1
21 - باز در همان کتاب آمده است : زید بن عوام و ابی امامه گویند : / 738
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
حبّی عمود میزان العالم ، إذا کان یوم القیامه حبّی بمیزان العالم ، وحبّ علیّ علیه السلام کفّتاه ، وحبّ الحسن والحسین علیهما
السلام خیوطه ، وحبّ فاطمه علیها السلام علاقته، یوزن به محبّه المحبّ والمبغض لی ولأهل بیتی.
محبّت من ، عمود ترازوي جهان است ، هنگامی که روز قیامت فرا رسد ؛ محبّت من وسیله سنجش اهل عالم است و محبّت
علی علیه السلام دو کفّه آن است ، و محبّت حسن و حسین علیهما السلام بندهاي ترازو است ، و محبّت فاطمه علیها السلام
قسمت اتّصال دهنده دو کفّه آن است ، به وسیله آن ترازو، مهر و محبّت دوستان و بغضِ دشمنان نسبت به من و اهل بیتم
سنجیده می شود .
آنگاه این آیه را قرائت فرمود :
وَأَمّا مَنْ × فَهُوَ فی عیشَهٍ راضِیَهٍ × فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ »
522 ، مودّه القربی : / 502 و 18 / -1 اربعین ابی الفوارس : 48 (مخطوط) ، ینابیع المودّه : 246 (ط اسلامبول) ، إحقاق الحق : 9
. 333 ح 2 / 199 ح 7 ، تفسیر برهان : 4 / 38 (ط لاهور) ، روضه : 151 ح 57 ، بحار الأنوار : 38
ص: 89
. (1) « فَاُمُّهُ هاوِیَهٌ × خَفَّتْ مَوازینُهُ
ولی کسی که × او در یک زندگی خشنود کننده خواهد بود × پس کسی که (در آن روز) ترازوهاي اعمالش سنگین است »
(2) . « جایگاه او دوزخ خواهد بود × ترازوهاي اعمالش سبک است
می نویسد : « الثاقب فی المناقب » 22 - در کتاب / 739
زنی به نام اُمّ مسلم - یا اُمّ اسلم - روزي به خانه اُمّ سلمه ، همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و جویاي پیامبر خدا
صلی الله علیه وآله وسلم شد .
اُمّ سلمه گفت : پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیرون رفته است به زودي می آید .
آن زن منتظر نشست تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تشریف آورد ، آنگاه رو به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله
وسلم کرد و گفت : پدر و مادرم فداي شما اي رسول خدا ! من در کتابهاي (آسمانی) خوانده ام که هر پیامبري را جانشینی
باید ، چرا که موسی علیه السلام هم در هنگام حیات و زندگیش و هم پس از مرگش جانشینی داشت و همچنین عیسی علیه
السلام ، پس جانشین شما کیست اي رسول خدا !
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
یا اُمّ أسلم ! وصییّ فی حیاتی وبعد مماتی واحد .
اي اُمّ اسلم ! وصیّ و جانشین من در زمان زندگی و پس از مرگم یک نفر است .
. 6 - -1 سوره القارعه ، آیه 9
-2 این حدیث در اکثر نسخه ها چنین نقل شده : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم : فرمود : من ترازوي دانشم ، و علی علیه
السلام دو کفّه آن و حسن و حسین علیهما السلام بندهاي آن ترازو و فاطمه علیها السلام قسمت اتصال دهنده دو کفّه آن ، و
امامان پس از من ، عمود آن ترازو هستند ، که اعمال دوستان ما و بغض دشمنان ما به وسیله آن ، سنجیده می شود . مراجعه
80 ، مقتل خوارزمی : 107 (ط الغري) ، ذیل اللئالی 417/ 256 و 18 /9 79/ شود به: القربی : 34 (ط لاهور) ، احقاق الحق : 13
سیوطی : 60 ، ینابیع المودّه : 236 و 245 ، أرجح المطالب : 312 (ط لاهور) ، مفتاح النجا : 16 (مخطوط) ، جامع الأخبار :
139 ح 87 از کتاب فردوس ، و در ص 106 ح 6 / 210 فصل 141 . این روایت را علّامه مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار : 23
105 ح 10 نقل کرده است . / از تأویل الآیات : 1
ص: 90
آنگاه با دست مبارکش چند دانه سنگریزه برداشته و آنها را همانند آرد (نرم) نمود ، سپس خمیر کرده و مهر مبارکش را به
آن زد ، آنگاه فرمود :
یا اُمّ أسلم ! من فعل بعدي مثل فعلی فهو وصیّی فی حیاتی وبعد مماتی.
اي اُمّ اسلم ! هر کس که پس از من چنین نماید او جانشین من در زمان حیات و پس از مرگ من است .
اُمّ اسلم از نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم خارج و به حضور امیر مؤمنان علی علیه السلام شرفیاب شد و گفت : پدر و
مادرم فداي تو باد ! تو وصیّ و جانشین رسول خدایی ؟ فرمود :
آري اي اُمّ اسلم ! آنگاه چند سنگریزه برداشت و مانند آرد نمود و خمیر کرده و مهر مبارکش را به آن زد و فرمود :
اي اُمّ اسلم ! هر که چنین نماید او جانشین من است .
اُمّ اسلم به حضور امام حسن علیه السلام - که نوجوانی بود - آمد و گفت : آقاي من ! شما جانشین پدر بزرگوارت هستی ؟
فرمود : آري اي اُمّ اسلم ! آنگاه چند سنگریزه برداشت و مانند جدّ و پدر بزرگوارش آنها را عجین ساخت و مهر خود را به
آن زد .
سپس آن زن به حضور امام حسین علیه السلام - که کودکی بیش نبود - آمد و گفت : پدر و مادرم فداي تو باد ! شما
جانشین برادرت هستی ؟
فرمود : آري اي اُمّ اسلم ! آنگاه مانند برادرش امام حسن علیه السلام عمل کرد و همان کار را انجام داد .
آن زن سعادتمند پس از شهادت امام حسین علیه السلام هنگامی که امام سجّاد علیه السلام از کربلا بازمی گشت با حضرتش
دیدار کرد و پرسید : تو جانشین پدر بزرگوارت هستی ؟
( فرمود : آري ، سپس کار آن بزرگواران را انجام داد . ( 1
145 ح 5 . نظیر این روایت را ثقه الإسلام کلینی رحمه الله در کافی : / -1 الثاقب فی المناقب : 562 ضمن ح 1 ، الوافی : 2
355/1 ح 15 آورده است .
ص: 91
می نویسد : عدّه اي از راویان حدیث از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که « بصائر الدرجات » 23 - در کتاب / 740
حضرتش فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اصحاب خویش فرمود :
حیاتی خیر لکم ومماتی خیر لکم .
زندگی و مرگ من براي شما خیر است .
اصحاب عرض کردند : اي رسول خدا ! اینکه زندگی شما براي ما خیر است فهمیدیم ، امّا وفات و مرگ شما چگونه براي ما
خیر است ؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
1) ، وأمّا وفاتی فتعرض علیَّ ) « وَما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فیهِمْ وَما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ » : أمّا حیاتی فإنّ اللَّه یقول
أعمالکم فأستغفر لکم .
تا تو اي (پیامبر) در میان آنان هستی خداوند آنها را عذاب » : زندگیم براي شما خیر است ، زیرا که خداي متعال می فرماید
. « نخواهد کرد و همچنین تا استغفار می کنند ، خدا عذابشان نمی نماید
و اینکه مرگ و وفاتم براي شما خیر است ، زیرا که اعمال شما بر من عرضه می شود و من براي شما طلب آمرزش می نمایم .
(2)
نقل کرده و اضافه نموده است : « انوار نعمانیّه » عالم بزرگوار سیّد نعمت اللَّه جزایري قدس سره این حدیث شریف را در کتاب
یعنی اعمال شما هر روز پنجشنبه « مرگ و وفاتم براي شما خیر است » ( : اینکه (رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید
و جمعه بر من عرضه می شود و من براي شما طلب آمرزش می نمایم و از خدا می خواهم که از گناهان شما بگذرد .
باز در همان کتاب می نویسد : راوي گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
. -1 سوره أنفال ، آیه 33
. 349 ح 54 / -2 بصائر الدرجات : 444 ح 7 ، بحار الأنوار : 23
ص: 92
ما لکم تسؤون رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ؟
چرا شما پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم را اندوهگین می نمایید ؟
مردي عرض کرد : چگونه ما او را اندوهگین می نماییم ؟
فرمود : أما تعلمون أنّ أعمالکم تعرض علیه ؟ فإذا رأي فیها معصیه ساءه ذلک ، فلا تسؤوا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم
وسرّوه .
آیا نمی دانید که اعمال شما بر آن حضرت عرضه می شود ؟ اگر گناهی در آن ببیند ناراحت و اندوهگین می شود ، رسول
( خدا صلی الله علیه وآله وسلم را با اعمالتان اندوهگین نسازید ، بلکه آن حضرت را خوشحال و مسرور نمایید . ( 1
می نویسد : ابن عبّاس رضی الله عنه گوید : « قصص الأنبیاء » 24 - در کتاب / 741
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
هنگامی که خداي متعال حضرت آدم علیه السلام را آفرید او را در پیشگاه خود نگه داشت . حضرت آدم علیه السلام عطسه
اي نمود ، خداوند به او ملهم فرمود که خداي را حمد و ستایش نماید، (حضرت آدم علیه السلام پس از عطسه خداي را حمد
و ستایش نمود) .
پس خداوند فرمود : اي آدم ! تو مرا حمد و ستایش نمودي ، به عزّت و جلالم سوگند ! اگر نبودند دو نفر از بندگانم که می
خواهم در آخرالزمان بیافرینم تو را خلق نمی کردم .
حضرت آدم علیه السلام گفت : پروردگارا ! تو را به مقام و منزلت آنان در نزد خودت سوگند می دهم ! اسم آنها چیست ؟
خداي متعال فرمود : اي آدم ! نگاه کن به جانب عرش .
حضرت آدم علیه السلام نگاهی کرد و دو سطر از نور دید : در سطر اوّل نوشته شده بود :
. « لا إله إلّا اللَّه ، محمّد نبیّ الرحمه ، وعلیّ مفتاح الجنّه »
معبودي جز خداي نیست ، محمّد پیامبر رحمت و علی کلید بهشت است .
551/ 131 ح 22 / 219 ح 3 ، امالی مفید : 196 ح 29 ، بحار الأنوار : 17 / -1 بصائر الدرجات : 445 ح 8 و 426 ح 17 ، الکافی : 1
. 55 ح 85 360/ 6 ح 73 349/ 5 ح 23
ص: 93
در سطر دوّم نوشته شده بود :
. « آلیت علی نفسی أن أرحم من والاهما ، واُعذّب من عاداهما »
با خودم سوگند یاد کرده ام که هر کس آن دو شخصیّت را دوست داشته باشد به او رحم کنم ، و هر که با آن دو، دشمنی
( کند او را عذاب و شکنجه نمایم. ( 1
می نویسد : در روایات آمده است : « انوار نعمانیّه » 25 - محدّث بزرگوار سیّد نعمه اللَّه جزایري رحمه الله در کتاب / 742
هنگامی که حضرت آدم علیه السلام به حضرت حوّا نگاه کرد گفت : پروردگارا ! او را به ازدواج من درآور .
خداي متعال فرمود : اي آدم ! مهریّه اش را بیاور .
حضرت آدم گفت : خدایا ! نمی دانم (مهریّه چیست ؟)
خداي متعال فرمود:
یا آدم ! صلّ علی محمّد وآل محمّد عشر مرّات .
اي آدم ! ده مرتبه بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرست .
حضرت آدم انجام داد و خداوند متعال حوّا را به او تزویج نمود .
( وقتی مهرّیه حضرت حوّا ، صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام باشد چرا مهریّه حورالعین چنین نباشد ؟! ( 2
26 - باز سیّد بزرگوار قدس سره در همان کتاب می نویسد : همچنین در روایات آمده است : / 743
خداي متعال فرشتگانی آفریده که در روي زمین در گردش هستند ، آنان هدفی جز رساندن صلوات ها بر پیامبر صلی الله علیه
وآله وسلم که در اطراف زمین بر آن حضرت می فرستند ، ندارند . آنان به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می گویند :
اي رسول خدا ! فلانی بر تو درود و سلام فرستاد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید : بر فلانی درود و سلام باد .
. 6 ح 12 / 114 ح 39 و 27 / -1 قصص الأنبیاء : 52 ح 27 ، بحار الأنوار : 11
. 132/ -2 الأنوار النعمانیّه : 1
ص: 94
و همچنین زیارات زائران را به آن حضرت می رسانند، چنان که زیارات زیارت کنندگان ، و درود درودفرستان ، و سلام
( سلام گویان را بر امامان معصومین علیهم السلام نیز می رسانند . ( 1
می نویسد : از عالم علیه السلام روایت شده که فرمود : « إثبات الوصیّه » 27 - مسعودي قدس سره در کتاب / 744
موقعی که خداي متعال اراده فرمود که آقاي ما حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را (در عالم دنیا) ظاهر نماید قطره اي
از زیر عرش فرو فرستاد و آن را به میوه اي از میوه هاي زمین رساند ، پدرش (عبداللَّه) آن میوه را خورد .
هنگامی که عبداللَّه با آمنه نزدیکی نمود ، آن قطره در آن موضعی که خدا او را در آن موضع آفریده بود جایگزین شد ، و
مدّت چهل روز از آن گذشت صداي او از بطن مادرش شنیده می شد .
وقتی مدّت چهار ماه از آن گذشت بر بازوي راست او این آیه نوشته شد :
و کلمه پروردگار تو با صدق و عدل به حدّ کمال » ؛ (2) « وَتَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلًا لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ »
.« و تمام رسید؛ هیچ کس نمی تواند کلمات او را دگرگون سازد و او شنونده داناست
هنگامی که به امر خدا ظاهر گشت در هر شهري براي او ستونی از نور برپا شد که به وسیله آن نور به اعمال بندگان نظر می
( کند . ( 3
28 - باز در همان کتاب می نویسد : روایت شده است که : / 745
خداي متعال دانش همه آنچه را که بوده و تا روز قیامت خواهد بود به پیامبر خودش تعلیم نمود ، آنگاه امر دین و احکام را به
او واگذار کرد و فرمود :
. (4) « وَما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »
آنچه را رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم براي شما آورده بگیرید و از آنچه نهی نموده »
. 132/ -1 الأنوار النعمانیّه : 1
. -2 سوره أنعام ، آیه 115
. -3 إثبات الوصیّه : 109
. -4 سوره حشر ، آیه 7
ص: 95
.« خودداري کنید
همچنین در مورد آن حضرت فرمود:
. (1) « إِنْ هُوَ إِلّا وَحْیٌ یُوحی × وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي »
. « آنچه می گوید چیزي جز وحی که بر او فرود آمده نیست × و هرگز از روي هواي نفس سخن نمی گوید »
کسی که از رسول خدا اطاعت کند ، در واقع از خدا » ؛ (2) « مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ » : و نیز درباره پیامبرش فرمود
. « اطاعت کرده است
آنگاه خداي متعال پیامبرش را چنان توصیف نمود که احدي از پیامبران و مخلوقاتش را چنین توصیف نکرده بود که به آن
حضرت فرمود :
؛ (3) « وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ »
(4) .« و همانا تو داراي اخلاق عظیم و برجسته اي هستی »
29 - باز در همان کتاب آمده است : روایت شده : / 746
از جمله موضوعاتی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در آن حال - موقع وصیّت - به علی علیه السلام فرمود این بود که
:
إذا أنا متُّ فغسّلنی وکفّنی وحنّطنی ، ثمّ أجلسنی فسل عمّا بدا لک واکتب .
هنگامی که من مُردم ، مرا غسل داده و کفن نموده و حنوط می کنی ، آنگاه مرا می نشانی و از آنچه که براي تو آشکار گشته
( می پرسی و می نویسی . ( 5
30 - باز در همان کتاب آمده است : روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : / 747
اُعطیت ما اُعطی النبیّون والمرسلون جمیعاً ، واُعطیت خمسه لم یعطها أحد : نصرت بالرعب ، وجعل لی ظهر الأرض مساجد
. -1 سوره نجم ، آیه 3 و 4
. -2 سوره نساء ، آیه 80
. -3 سوره قلم ، آیه 4
. -4 إثبات الوصیّه : 120 و 122
. -5 إثبات الوصیّه : 120 و 122
ص: 96
وطهوراً ، واُعطیت جوامع الکلم ، وفضّلت بالغنیمه ، واُعطیت الشفاعه فی اُمّتی .
آنچه به همه انبیاء و رسولان عطا شده بر من نیز عطا شده است ، ولی پنج نعمت بر من عطا شده که به احدي عطا نشده است :
1 - من به وسیله ترسی (که خداوند در دل دشمنان انداخت) پیروز شدم .
2 - روي زمین به جهت من محلّ سجده و پاك کننده قرار داده شده است .
3 - جمع کننده کلمه ها (یعنی یکی کردن امّتها و ادیان) به من عطا شده است .
4 - من به وسیله غنیمت فضیلت داده شده ام .
5 - مقام شفاعت اُمّتم به من عطا شده است .
آري ! خداي متعال آنچه به پیامبران - از معجزات ، آیات و علامات - عطا کرده بود به آن حضرت نیز عطا نمود ، و آن
حضرت را با مقاماتی که به احدي نداده بود ، برتري داد . آنگاه خداي متعال این آیه را بر او فرو فرستاد :
(1) . « وَأَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ »
. « و خویشاوندان نزدیکت را بترسان »
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پس از نزول این آیه ، بزرگان و رؤساي بنی هاشم را که در آن زمان چهل نفر بودند
جمع کرد . به علی علیه السلام دستور داد تا ران گوسفندي را براي آنان پخت و یک صاع از گندم را بر آنان نان کرد .
آنگاه ده نفر از آنان خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده و غذا خورده و خارج می شدند تا اینکه ده نفر ده نفر
همه آمدند و غذا می خوردند و آب می نوشیدند و سیر می شدند ، و این در حالی بود که در میان آنها افرادي بودند در یک
( وعده یک گوسفند را با یک مشک آب می خوردند !! ( 2
31 - باز در همان کتاب آمده است : روایت شده که : / 748
. -1 سوره شعراء ، آیه 214
. -2 إثبات الوصیّه : 115
ص: 97
همانا اسم اعظم خدا ، هفتاد و سه حرف است ، خداي متعال یک حرف از آن را به آصف بن برخیا عطا نمود ، که آن عمل
را در مورد تخت بلقیس انجام داد .
و به حضرت عیسی علیه السلام دو حرف از آن عطا نمود که به وسیله آن دو حرف ، کارهایی انجام داد که خدا آنها را
حکایت کرده است .
و به حضرت موسی علیه السلام چهار حرف از آن عطا نمود .
و به حضرت ابراهیم علیه السلام هشت حرف از آن عطا نمود .
و به حضرت نوح علیه السلام پانزده حرف از آن عطا نمود .
و به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم هفتاد و دو حرف از آن عطا نمود .
خداي متعال یک حرف را براي خود انتخاب نمود .
بنابراین ، خداوند متعال آنچه به پیامبران یاد داده بود و آنچه یاد نداده بود به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم تعلیم نمود ...
(1) .
می نویسد : واقدي می گوید : « بحار الأنوار » 32 - در کتاب / 749
هنگامی که چهار روز از تولّد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گذشت سواد بن قارب نزد عبدالمطلب آمد . حضرت
عبدالمطلب کنار درب بیت اللَّه الحرام نشسته بود ، اطراف او را قریش و بنی هاشم گرفته بودند .
سواد بن قارب نزدیک آمد و گفت : اي اباالحارث ! بدان ، من شنیده ام که براي عبداللَّه پسري متولّد شده ، و در مورد او
کارهاي شگفت انگیزي نقل می نمایند ، می خواهم لحظاتی به چهره او نگاه کنم .
البتّه سواد بن قارب شخص با نفوذي بود و به سخن او ارزش قائل می شدند ، و او مردي راستگو بود .
عبدالمطلب برخاست و به همراه سواد بن قارب به خانه آمنه علیها السلام آمدند . وارد خانه شدند ، پیامبر خدا صلی الله علیه
وآله وسلم در گهواره اش خوابیده بود ، هنگامی که می خواستند وارد اتاق شوند ، عبدالمطلب گفت : یا سواد !
. -1 إثبات الوصیّه : 120
ص: 98
ساکت باش تا از خواب بیدار شود . او نیز ساکت شد .
آنها آرام آرام وارد اتاق شدند ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که در گهواره اش خوابیده بود ، سواد نگاهی به اندام
آن حضرت کرد ، در او هیبت و هیئت پیامبران بود ، چون روپوش از جمال مبارکش برداشت نوري از چهره مبارکش جهید و
سقف اتاق را شکافت ، و به کرانه آسمان رسید ، حضرت عبدالمطلب و سواد از شدّت نور آستینهاي خودشان را جلو
صورتشان گرفتند .
در این موقع بود که سواد خود را به روي پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم انداخت و به عبدالمطلب گفت : تو را گواه می گیرم
که من به این کودك و آنچه از طرف خدایش می آورد ، ایمان آوردم .
آنگاه بر گونه هاي پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوسه زد و هر دو از اتاق خارج شدند ، سواد به منزلش بازگشت و
عبدالمطلب خوشحال و مسرور گردید .
واقدي گوید : پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یک ماهه شد ، وقتی کسی به او نگاه می کرد خیال می کرد که او بچّه یک
ساله است ، و این به جهت وقار ، توانایی جسمی و بهره کامل هوش و فهمش بود ، از گهواره او صداي تسبیح ، تحمید و ثناي
( خداي متعال را می شنیدند . ( 1
می نویسد : ابن عبّاس گوید : « المناقب » 33 - در کتاب / 750
حضرت ابوطالب علیه السلام به برادرش گفت: اي عبّاس! براي تو از محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بگویم ، من همواره کنار
او بودم ، ساعتی از شب و روز از او جدا نمی شدم ، چون به کسی اطمینان نداشتم تا اینکه او را در رختخواب خودم خواباندم
. به او گفتم که لباسهاي (بیرونی اش) را بکند و با من بخوابد ، از این سخن من ناراحت شد و این را در چهره او احساس
کردم ،
. 293/ -1 الفضائل ابن شاذان : 23 ، بحار الأنوار : 15
ص: 99
رو به من کرد و گفت :
یا عمّاه ! اصرف بوجهک عنّی حتّی أخلع ثیابی وأدخل فراشی .
عموجان ! صورت از من برگردان تا لباسهایم را بکنم ، و وارد رختخواب شوم.
گفتم : چرا ؟ گفت : لاینبغی لأحد أن ینظر إلی جسدي .
چون سزاوار نیست کسی به بدن من نگاه کند .
من از سخن او در شگفت شدم، و صورت برگرداندم تا وارد رختخواب شد ، من هم وارد رختخواب شدم متوجّه شدم که
میان من و او لباسی است. سوگند به خدا! من آن را نگذاشته بودم ، وقتی دست زدم دیدم لباس نرمی است . آنگاه که بوییدم
(معطّر بود) گویا در مشک فرو رفته بود ، بامدادان وقتی از خواب بیدار شدم دیدم لباس مفقود شده است.
و رفتار او با من و رفتار من با او بدین گونه بود ، اوقات زیادي می دیدم که در رختخوابش نیست ، وقتی به دنبالش می رفتم ،
از رختخواب جوابم می گفت : عموجان ! من اینجا هستم برگرد .
(صاحب مناقب می نویسد: ) پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد چشمه زمزم می شد و از آن آب می نوشید و چه بسا
حضرت ابوطالب علیه السلام به آن حضرت غذا تعارف می کرد و آن حضرت می فرمود : نمی خواهم ، من سیر هستم .
هنگامی که حضرت ابوطالب علیه السلام می خواست با فرزندانش صبحانه یا شام بخورد می فرمود : منتظر باشید تا پسرم
حاضر شود .
( پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می آمد و با آنها غذا میل می فرمود و غذا همچنان باقی می ماند . ( 1
می نویسد : حلیمه سعدیّه گوید : « العدد » 34 - شیخ رضی الدین، برادر بزرگوار علّامه حلّی قدس سره در کتاب / 751
. 335 ح 4 / 36 ، بحار الأنوار : 15 / -1 المناقب : 1
ص: 100
در قبیله بنی سعد درخت خشکیده اي بود که هرگز میوه نمی داد ، روزي در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در
بغلم بود کنار آن درخت فرود آمدیم ، هنوز از آنجا برنخاسته بودیم که درخت به برکت آن حضرت سبز شد و میوه داد .
من جایی سراغ ندارم که با آن حضرت نشسته باشم جز آنکه به برکت وجود آن حضرت حاصل خیز شده .
روزي آن حضرت را به خانه زنی از طایفه بنی سعد بنام اُمّ مسکین بردم . او حال خوشی نداشت (و ناتوان و ضعیف بود) ،
وقتی وارد خانه اش شدیم ناگاه توانش را بدست آورده و حالش خوب شد ، او هر روز می آمد و سر مبارك حضرتش را می
بوسید .
حلیمه گوید : من هرگز در حال خواب به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نگاه نکردم جز آنکه دیدم دیدگان مبارکش
باز است ، گویی می خندد ، و هرگز سرما و گرما به آن حضرت آزار نمی رسانید .
حلیمه می آفزاید : (در آن مدّتی که حضرتش نزد من بود) من چیزي را آرزو نکردم جز آنکه فردایش به آن دست یافتم .
روزي گرگی ، بچّه بزي را که از من بود گرفت ، من از این جهت خیلی ناراحت شدم ، ناگاه متوجّه شدم که رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم سر مبارکش را به سوي آسمان بلند کرد ، من چیزي نفهمیدم جز اینکه دیدم گرگ ، بچّه بز را بر
پشتش سوار کرده و برمی گرداند ، در حالی که کوچکترین زخمی به آن نرسانده بود .
حلیمه گوید : هرگز او را در میان آفتاب بیرون نبردم جز آنکه ابري بر او سایه می افکند . و در موقع باران ، ابري مانع ریزش
باران به آن حضرت می شد .
حلیمه گوید : پیوسته نوري از خیمه من میان آسمان و زمین امتداد
ص: 101
داشت . مردم از سرما و گرما در آزار بودند ، ولی از آن موقع که آن حضرت نزد من بود هیچ سرما و گرمایی مرا آزار
نرسانید .
روزي تصمیم گرفتم سر مبارکش را بشویم ، وقتی آمدم دیدم خودش سرش را شسته و روغن و عطر زده است .
من هرگز براي او لباس نشستم ، هر موقع می خواستم بشویم پیش از من شسته می شد و لباس نو براي او آماده می شد .
حلیمه گوید : هر وقت پستانهایم را جهت شیر بیرون می آوردم نغمه اي را براي او می شنیدم و هرگز نیاشامید جز آنکه چیزي
بسم » : می خواند ، و من از این امر در شگفت بودم تا این که زبان به سخن باز کرد ، دیدم وقتی غذا میل می کند می گوید
« الحمد للَّه ربّ محمّد » : و وقتی از خوردن و آشامیدن فارغ می شد می گفت « بنام خدا ، پروردگار محمّد » « اللَّه ربّ محمّد
(1) . « سپاس خداي را ، پروردگار محمّد »
می نویسد : امام صادق علیه السلام فرمود : « بحار الأنوار » 35 - در کتاب / 752
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در کنار سنگی با مردي قرار وعده ملاقات گذاشت و فرمود : من در اینجا هستم تا
تو بیایی . آفتاب به شدّت می تابید و گرمایش اذیّتش می کرد ، یارانش گفتند : اي رسول خدا ! اگر به سایه بروید از آزار
گرماي آفتاب در امان خواهد بود . فرمود :
وعدته إلی هاهنا ، وإن لم یجی ء کان منه المحشر .
( من با او اینجا را وعده گذاشته ام ، و اگر نیامد ، همین جا خواهم ماند . ( 2
36 - عایشه گوید : (روزي به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کردم : اي رسول خدا! وقتی از بیت الخلاء / 753
بیرون آمدید به دنبال شما رفتم و چیزي ندیدم
. 341 ح 12 / 24 ، بحار الأنوار : 15 - -1 العدد القویّه : 122 ح 29
95/ 239 ضمن ح 35 ، به نقل از مکارم الأخلاق : 24 . علّامه مجلسی رحمه الله این حدیث را در ج : 75 / -2 بحار الأنوار : 16
78 ح 4 نقل کرده است . / ح 13 از علل الشرائع : 1
ص: 102
جز آنکه آنجا بوي مشک یافتم .
حضرت فرمود :
یا عائشه ! إنّا معشر الأنبیاء ینبت أجسادنا علی أرواح أهل الجنّه، فما خرج منّا من شی ء إلّا ابتلعته الأرض .
اي عایشه ! همانا ما پیامبران پیکرهایمان مانند ارواح بهشتیان آفریده شده ، هر چه از ما خارج شود زمین آن را فرو می برد .
(1)
می نویسد : عیص بن قاسم گوید : « روضه الواعظین » 37 - در کتاب / 754
به امام صادق علیه السلام عرض کردم : حدیثی از پدر بزرگوارتان علیه السلام روایت شده که فرمود :
. « پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم هرگز از نان گندم سیر نخورد »
آیا این حدیث صحیح است ؟ فرمود :
لا ، ما أکل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم خبز برّ قطّ ، ولاشبع من خبز شعیر قطّ.
( نه ! رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم سیر نشد . ( 2
در حدیث نوح علیه السلام آمده : « المناقب » 38 - در کتاب / 755
براي حضرت نوح علیه السلام کشتی بر روي آب حرکت کرد و آن بر کافر و مؤمن حرکت می کند ، ولی براي حضرت
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم سنگ بر روي آب حرکت کرد و این در کنار برکه اي بود که پشت آن تپّه بزرگی بود .
عکرمه بن ابی جهل گفت : اي محمّد ! اگر تو به راستی پیامبري ، دعا کن تا سنگی از سنگهاي این تپّه حرکت کرده و بیاید و
در آب فرو رود تا از آن عبور کنیم .
239 ضمن ح 35 (به نقل از مکارم الأخلاق : 24 ) و ص 178 . این روایت را ابن شهراشوب نیز در / -1 بحار الأنوار : 16
125 (با اندکی تفاوت) نقل کرده است . / المناقب : 1
و ج : « مکارم الأخلاق : 28 » 275 ح 5 به نقل از / 243 و 66 / 71 ح 20 ، و ج : 16 / -2 روضه الواعظین : 456 ، بحار الأنوار : 70
. « امالی صدوق : 398 ح 7 مجلس 52 » 216/16 ح 4 به نقل از
ص: 103
حضرت سنگ را خواند ، و آن بر روي آب آمد تا اینکه در برابر حضرتش قرار گرفت ، آنگاه دستور برگشت دادند ، و
( همچنان که آمده بود بازگشت ... . ( 1
می نویسد : براي هر عضوي از اعضاي پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم « خرائج » 39 - راوندي قدس سره در کتاب / 756
معجزه اي بود :
معجزه سر مبارکش این بود که ابري بر آن سایه می آفکند .
معجزه چشمان مبارکش این بود که : آن حضرت از پشت سر چنان می دید که از رو به رو می دید .
معجزه گوش هاي مبارکش این بود که : صداها را در خواب چنان می شنید که در بیداري می شنید .
معجزه زبان مبارکش این بود که : به سوسماري فرمود : من کیستم ؟ گفت : تو رسول خدا هستی .
معجزه دستان مبارکش این بود که : از میان انگشتان مبارکش آب بیرون آورد .
معجزه پاهاي مبارکش این بود که : جابر چاهی داشت که آبش تلخ بود ، از این امر به حضرتش شکوه نمود ، حضرت
پاهایش را در تشتی شسته و دستور داد تا آبش را در آن چاه بریزند ، وقتی آب تشت را به آن چاه ریختند ، آبش شیرین و
گوارا شد .
معجزه عورتش این بود که : آن حضرت ختنه شده متولّد شد .
معجزه بدن مبارکش این بود که : هرگز سایه اش بر زمین نیفتاد ، زیرا که آن حضرت نور بود و نور همانند چراغ سایه ندارد .
معجزه پشت مبارکش این بود که : مهر نبوّت در پشت حضرتش بود و
. 403 ضمن ح 1 / 214 ، بحار الأنوار : 16 / -1 المناقب : 1
ص: 104
(1) . « لا إله إلّا اللَّه ، محمّد رسول اللَّه » : بر دو کتف آن حضرت نوشته شده بود
آمده : سعید بن جبیر گوید : « تفسیر عیّاشی » 40 - در کتاب / 757
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ » در کعبه سیصد و شصت بت بود که هر قبیله از قبایل عرب یک یا دو بت داشتند . هنگامی که آیه شریفه
( 2) نازل شد ، همه بتهایی که در کعبه بود به سجده افتادند . ( 3 ) « إِلّا هُوَ ... الْعَزیزُ الْحَکیمُ
می نویسد : عمّار بن یاسر گوید: « خرائج » 41 - در کتاب / 758
من در برخی از سفرهاي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به همراه آن حضرت بودم . روزي در صحرایی فرود آمدیم ،
درختان کمی در آن صحرا بود ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به دو درخت کوچک نگاه کرد و فرمود :
یا عمّار ! صر إلی الشجرتین فقل لهما : یأمر کما رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم أن تلتقیا حتّی یقعد تحتکما .
اي عمّار ! برو کنار این دو درخت و بگو : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شما دستور می دهد که کنار هم قرار بگیرید
تا در زیر شما بنشیند .
عمّار گوید : من آمدم و گفتم .
آن دو درخت چنان بهم چسبیدند که مانند یک درخت شدند و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و پشت آنها قضاي
( حاجت کرد . هنگامی که خواست بیرون آید ، فرمود : هر کدام جاي خودتان برگردید ، و آنها برگشتند . ( 4
می نویسد: « قصص الأنبیاء » 42 - عالم بزرگوار ، قطب راوندي قدس سره در کتاب / 759
ز ی ن ل ق ن ه د ر ک ت س ا « ص ص ق ء ا ی ب ن لأ ا : 314 » 299 ح 10 . ن ی ا ث ی د ح ا ر ي د ن و ا ر ر د / 507 ح 20 ، ر ا حب ر ا ون لأ ا : 17 / 1 - ج ئ ا ر خ ل ا : 2 .
خداوند گواهی می دهد که معبودي جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهی می » : -2 سوره آل عمران ، آیه 18
. « دهند در حالی که خداوند قیام به عدالت دارد ، معبودي جز او نیست که هم توانا و هم حکیم است
. 273 ح 4 / 366 ح 12 ، تفسیر برهان : 1 / 166 ح 20 ، بحار الأنوار : 17 / -3 تفسیر عیّاشی : 1
. 364 ح 3 / 155 ح 243 ، بحار الأنوار : 17 / -4 الخرائج : 1
ص: 105
ابن عبّاس گوید : روزي عربی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت : به چه دلیلی بپذیرم که تو رسول خدا
هستی ؟
حضرت فرمود :
أرأیت إن دعوت هذا العذق من هذه النخله فأتانی ، أتشهد أنّی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم ؟
اگر ببینی که من شاخه اي از این درخت خرما را بخوانم و آن هم بیاید ، آیا گواهی می دهی که من پیامبر خدا هستم ؟
گفت : آري .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شاخه را خواستند ، شاخه از درخت جدا شد و بر زمین افتاد ، آن شاخه می جهید و به
طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می آمد تا این که در برابر حضرتش قرار گرفت ، حضرت فرمود : برگرد ، آن
شاخه به جایگاهش برگشت .
وقتی آن عرب این معجزه را دید گفت : گواهی می دهم که تو پیامبر خدا هستی و به آن حضرت ایمان آورد .
مرد عامري از محضر حضرتش مرخص شده و به سوي خاندان خود رفت و گفت : اي خاندان عامر بن صعصه ! سوگند به
خدا! هرگز او را در چیزي تکذیب نخواهم کرد .
در میان بنی هاشم مردي بنام رکانه بود ، او کافر و از جسورترین مردم بود ، وي گلّه گوسفندي داشت که در صحراي اِضَ م
1) می چرانید . )
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم راهش به آن وادي افتاد ، رکانه حضرتش را ملاقات کرد و گفت : اگر میان من و
تو نسبت فامیلی نبود هر آینه پیش از سخن گفتن تو را می کشتم ، آیا تو خدایان ما را دشنام می دهی ؟ اینک خداي خودت
را بخوان تا تو را از دست من رها کند .
-1 نام صحرایی میان مکّه و یمامه است .
ص: 106
آنگاه گفت : با من کشتی بگیر ، اگر تو پیروز شدي ده رأس از گوسفندانم مال تو باشد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را گرفت و بر زمین زد و بر سینه اش نشست .
رکانه گفت : تو چنین نکردي ، این خداي تو بود که چنین زمینم زد . آنگاه رکانه گفت : دوباره کشتی بگیر ، اگر تو پیروز
شدي ده رأس دیگر از گوسفندانم را انتخاب کن .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم براي مرتبه دوّم با او کشتی گرفت و او را بر زمین زد ، باز گفت : خداي تو بر زمینم زد ،
دوباره کشتی بگیر ، اگر پیروز شدي ، ده رأس دیگر از گوسفندانم مال تو باشد .
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم براي سوّمین بار با او کشتی گرفت و بر زمینش زد .
رکانه گفت : لات و عزّي سرافکنده گشتند ، سی رأس از گوسفندانم را انتخاب کن . حضرت فرمود :
من از تو گوسفند نمی خواهم ، اي رکانه ! تو را به اسلام دعوت می نمایم ، واي از جان رکانه ! آیا به سوي آتش می رود ؟
اگر تو امروز اسلام بیاوري از آتش در ایمن خواهی بود .
رکانه گفت : هرگز (ایمان نمی آورم) ، جز آنکه آیه و معجزه اي براي من نشان دهی .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
آیا خدا را بر خود گواه می گیري که اگر همینک خداي خودم را بخوانم و معجزه اي براي تو نشان دهم ، آیا به آنچه دعوت
کردم پاسخ مثبت خواهی داد ؟
گفت : آري .
در آن نزدیکی درخت میوه داري بود ، حضرت رو به آن کرد و فرمود :
به اذن خدا به سوي من بیا !
ص: 107
درخت دو نیمه شد ، یک نیمه آن با شاخه هایش آمد و در برابر حضرتش قرار گرفت .
رکانه گفت : امر عظیم و بزرگی به من نشان دادي ، اکنون به آن دستور بده تا برگردد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود :
آیا خدا را گواه می گیري که اگر من از خدایم خواستم آن برگردد و برگشت به آنچه دعوت کردم پاسخ مثبت دهی ؟
گفت : آري .
حضرت دستور فرمود و نیمه درخت برگشت و به نیمه اوّلش چسبید .
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود : آیا اسلام می آوري ؟
رکانه گفت : من دوست ندارم که زنان مدینه گویند : من به خاطر ترسی که از تو در دلم افتاد به تو ایمان آوردم ، ولی تو
گوسفندانت را انتخاب کن.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
( من نیازي به گوسفندان تو ندارم جایی که تو از پذیرش اسلام سرباز می زنی . ( 1
نقل کرده و اضافه می کند : در روایتی آمده « مناقب » نظیر این روایت را عالم بزرگوار ، ابن شهراشوب رحمه الله نیز در کتاب
:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شاخه اي از درختی را به سوي خود خواند و آن شاخه پیوسته می آمد و سجده می کرد
( تا این که در کنار حضرتش قرار گرفت و سخن گفت . ( 2
آمده : نهدي از امام صادق علیه السلام روایت کرده که « کافی » 43 - در کتاب / 760
الخرائج : » 368 ح 17 . بخش نخست این حدیث را راوندي رحمه الله در / -1 قصص الأنبیاء : 297 ح 370 ، بحار الأنوار : 17
نیز نقل کرده است . « 503/2 ح 14
. 129/ -2 المناقب : 1
ص: 108
حضرتش فرمود :
کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم یمصّ النوي بفیه ویغرسه فیطلع من ساعته .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دانه را با آب دهان مبارکش می مکید و می کاشت و در همان ساعت می رویید و سبز
( می گشت . ( 1
در آن هنگام که جمعی از دشمنان می خواستند دست به سوي » ؛ (2) « ... إِذْ هَمَّ قَوْمٌ » 44 - واقدي در تفسیر آیه شریفه / 761
گوید : ، «... شما دراز کنند
رفت . آنان به بالاي « ذي امر » رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به جنگ گروهی از قبیله هاي بنی ذبیان و محارب در منطقه
کوه پناه بردند . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در مکانی که آنها را می دیدند اردو زدند .
حضرت براي قضاي حاجت از اردوگاه خارج شدند ، ناگاه باران بارید ، و لباس حضرت خیش شد ، رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم لباسش را بر درختی پهن نمود تا خشگ گردد و خود زیر درخت استراحت فرمود ، و اعراب این منظره را می
دیدند .
پیش آمد و با شمشیر عریان بالاي سر حضرتش ایستاد و گفت : اي محمّد ! امروز چه کسی از « دعثور بن حارث » بزرگ آنان
تو دفاع می کند ؟
فرمود : خدا . جبرئیل بر سینه دعثور زد و شمشیر از دستش افتاد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شمشیر را برداشته و
بالاي سرش ایستاد و فرمود :
من یمنعک منّی الیوم ؟
امروز چه کسی از تو دفاع می کند ؟
( گفت : هیچ کس ، و من گواهی می دهم که معبودي جز خدا نیست و محمّد پیامبر خداست ، آنگاه این آیه نازل شد . ( 3
. 22 ح 2 / 58 ح 8 ، وسائل الشیعه : 12 / 388 ح 56 و 41 / 74 ح 2 ، بحار الأنوار : 17 / -1 الکافی : 5
. -2 سوره مائده ، آیه 11
به صورت «70/ المناقب : 1 » 47 . نظیر این روایت را ابن شهراشوب رحمه الله در / 169 ، بحار الأنوار : 18 / -3 مجمع البیان : 3
اختصار بیان کرده است .
ص: 109
آمده : روایت شده : « خرائج » و « مناقب » 45 - در کتاب / 762
ابوجهل در پی فرصتی بود که غفلتاً به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حمله نماید ، روزي دید که رسول خدا صلی الله
علیه وآله وسلم در حال سجده است ، سنگی برداشت تا به حضرتش پرتاب نماید ، خداوند سنگ را به کف دستش چسبانید .
وقتی ابوجهل فهمید چاره اي جز توسل به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ندارد از حضرتش خواست تا دعا کند .
( رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دعا کرد و دستش آزاد شد و سنگ را به دور انداخت. ( 1
آمده است : سهیل بن غزوان گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می « امالی صدوق قدس سره » 46 - در کتاب / 763
فرمود :
زنی از جنّیان به نام عفراء خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می رسید و به سخنان حضرتش گوش می داد و آنها را
به شایستگان از جنّیان نقل می کرد و آنان به دست او ایمان می آوردند .
مدّتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را ندید و حالش را از جبرئیل پرسید، جبرئیل پاسخ داد: او به زیارت خواهري که
به خاطر خدا دوستش می دارد رفته است . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
طوبی للمتحابّین فی اللَّه، إنّ اللَّه تبارك وتعالی خلق فی الجنّه عموداً من یاقوته حمراء علیه سبعون ألف قصر ، فی کلّ قصر
سبعون ألف غرفه ، خلقها اللَّه عزّوجلّ للمتحابّین والمتزاورین فی اللَّه.
خوشا به حال آنان که به خاطر خدا همدیگر را دوست می دارند . همانا خداي متعال در بهشت ستونی از یاقوت سرخ آفریده
که بر آن هفتاد هزار قصر و در هر قصر هفتاد هزار غرفه است ، خداوند آن را براي کسانی که به خاطر خدا همدیگر را
دوست داشته و به خاطر خدا زیارت هم می روند، آفریده است .
. 56 ح 10 / 78 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 18 / 24 ح 3 ، المناقب : 1 / -1 الخرائج : 1
ص: 110
تا این که روزي عفراء آمد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : اي عفراء! کجا بودي؟
گفت : به زیارت خواهرم رفته بودم .
فرمود : خوشا به حال آنان که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشته و به زیارت همدیگر می روند .
آنگاه فرمود : اي عفراء ! چه چیزي دیدي ؟
گفت : چیزهاي شگفت انگیز فراوانی دیدم .
فرمود : شگفت انگیزترین آنها کدام بود ؟
عرض کرد : ابلیس را در دریاي سبز بر روي سنگی سفید دیدم ، او دستانش را به سوي آسمان بلند کرده و می گفت :
إلهی إذا بررت قسمک وأدخلتنی نار جهنّم فأسألک بحقّ محمّد وعلیّ وفاطمه والحسن والحسین علیهما السلام إلّا خلّصتنی منها
وحشرتنی معهم.
خدایا ! هنگامی که به سوگندت وفا کرده و مرا وارد دوزخ نمایی تو را به حقّ محمّد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم
السلام سوگند خواهم داد که مرا از آن رهایی داده و با آنان محشور نمایی .
من گفتم : اي حارث ! این اسامی که با آنها دعا می کنی کیانند ؟
گفت : این اسامی را هفت هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند در ساق عرش دیده ام . پس فهمیدم که آنان
گرامی ترین آفریدگان نزد خداي متعال هستند ، لذا من به حقّ آنان درخواست می نمایم .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
واللَّه ! لو أقسم أهل الأرض بهذه الأسماء لأجابهم .
( سوگند به خدا ! اگر همه ساکنان زمین خدا را به این اسامی قسم دهند ، هر آینه خداوند آنها را پاسخ خواهد داد . ( 1
می نویسد : هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم با لشکر خود براي جنگ به سوي « مناقب » 47 - در کتاب / 764
حنین حرکت می کردند ، ناگاه طلایه داران لشکر
21 ح 15 ، کشف الغمّه : / 35 ح 25 و 94 353/ 1 ح 74 80/ 1 ح 63 13/ 83 ح 27 / 638 ح 13 ، بحار الأنوار : 18 / -1 الخصال : 2
. 465/1
ص: 111
بازگشته و پرچمها از حرکت باز ایستاد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
اي گروه! چه شده است ؟
گفتند : اژدهاي بزرگی پیدا شده که مانند کوه ، راه را بر ما بسته و امکان عبور از مسیر نیست .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حرکت کرد تا بر بالاي سر او قرار گرفت ، اژدها سرش را بالا گرفت و صدا زد : سلام بر
هستم ، من به تو ایمان آورده ام و به همراه ده هزار نفر از خاندانم به سوي تو « هیثم بن طاح بن ابلیس » تو اي رسول خدا ! من
آمده ام تا تو را در این جنگ یاري نماییم .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
انعزل عنّا وسر بأهلک عن أیماننا .
از ما فاصله بگیر ، و با خانواده ات از سمت راست حرکت کنید .
( او نیز اطاعت کرده و مسلمانان به راه خود ادامه دادند . ( 1
می نویسد : ابو هریره گوید : « قصص الأنبیاء » 48 - در کتاب / 765
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودند که علی علیه السلام با گروهی خدمت حضرتش شرفیاب شدند ، وقتی
حضرت آنها را دیدند تبسّم کرده و فرمودند :
آمدید تا در مورد چیزي از من بپرسید ، اگر می خواهید از آنچه می خواهید آگاهتان کنم و اگر می خواهید خودتان بپرسید .
گفتند : آري ، شما خبر بدهید اي رسول خدا ! حضرت فرمود :
جئتم تسألونی عن الصنایع لمن تحقَّ ، فلا ینبغی أن یصنع إلّا لذي حسب أو دین ، وجئتم تسألونی عن جهاد المرأه ، فإنّ جهاد
المرأه حسن التبعّل لزوجها .
. 90 ح 10 / 100 ، بحار الأنوار : 18 / -1 المناقب : 1
ص: 112
وجئتم تسألونی عن الأرزاق من أین ؟ أبی اللَّه أن یرزق عبده إلّا من حیث لایعلم ، فإنّ العبد إذا لم یعلم وجه رزقه کثر دعاؤه .
شما آمدید بپرسید که عطایا و کرامت سزاوار کیست ؟
پاسخش این که عطیّه و کرامت سزاوار کسی جز صاحب حسب بزرگی یا دین نیست .
آمدید بپرسید : جهاد زن چگونه است ؟
پاسخش این که همانا جهاد زن خوب شوهرداري از شوهرش می باشد .
آمدید بپرسید : روزي ها از کجا هستند ؟
پاسخش این که خدا ابا دارد بنده اش را روزي بدهد جز از آنجایی که نمی داند، چرا که وقتی بنده نداند روزي اش از کجا
( می رسد دعایش زیادتر می گردد . ( 1
می نویسد : محمّد بن قیس گوید : « کافی » 49 - در کتاب شریف / 766
امام باقر علیه السلام در مکّه به گروهی از مردم سخن می گفتند ، شنیدم که حضرت می فرمود :
روزي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نماز صبح را خواند ، پس از نماز ، تا طلوع خورشید در مسجد نشست و اصحابش
گرد وجود حضرتش حلقه زدند ، سپس اصحاب یکی یکی برخاسته و رفتند ، تنها دو نفر انصاري و ثقفی ماندند .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آن دو فرمود: می دانم که شما حاجتی دارید، می خواهید پیش از پرسش شما ، من
حاجت شما را بگویم و اگر نه خود بپرسید .
گفتند : آري ، پیش از آنکه ما بپرسیم شما بفرمایید . زیرا که این براي کسی که بصیرت ندارد روشن تر و از شک و تردید
دورتر و براي ایمان استوارتر است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : تو اي برادر ثقفی ! آمدي تا از وضو و نمازت بپرسی ، که چه ثوابی براي تو در
این امر است ؟
. 106 ح 4 / -1 قصص الأنبیاء : 293 ح 392 ، بحار الأنوار : 18
ص: 113
أمّا وضوؤك فإنّک إذا وضعت یدك فی إنائک ثمّ قلت : بسم اللَّه تناثرت منها ما اکتسبت من الذنوب . فإذا غسلت وجهک
تناثرت الذنوب الّتی اکتسبتها عیناك بنظرها وفوك ، فإذا غسلت ذراعک تناثرت الذنوب عن یمینک وشمالک، فإذا مسحت
رأسک وقدمیک تناثرت الذنوب الّتی مشیت إلیها علی قدمیک، فهذا لک فی وضوئک.
همه گناهانی که با آن ؛ « بسم اللَّه » : امّا وضوي تو و پاداش آن : وقتی دست خود را به ظرف آب نهادي ، سپس گفتی
مرتکب شده اي می ریزد .
وقتی صورتت را شستی ، گناهانی که با چشمها و دهانت انجام داده اي می ریزد . وقتی ذراع ( 1) را شستی گناهان از طرف
راست و چپت می ریزد . وقتی بر سر و پاهایت مسح کشیدي ، گناهانی که توسّط پاهایت انجام داده اي و به سوي آن رفته اي
( ، می ریزد ، پس این پاداش خیر تو از وضوي توست . ( 2
حدیث « عیون اخبار الرضا علیه السلام » و « علل الشرایع » 50 - عالم بزرگوار ، شیخ صدوق قدس سره در دو کتاب / 767
مفصّلی را نقل می کند که خلاصه آن چنین است :
شبی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در یک چشم بهم زدن از منزلش به مسجدالأقصی سیر نمود ، پس از آن جبرئیل بپا
خواست و انگشت سبّابه دست راستش را در گوش راستش گذاشته و دو تا دو تا اذان گفت ، سپس دو تا دو تا اقامه گفت ، و
. « قد قامت الصلاه ، قد قامت الصلاه » : در آخر اقامه گفت
در این هنگام نوري از آسمان جهید ، و به سبب آن قبور پیامبران گشوده شد ، و آنان از هر ناحیه و جهتی آمده و به دعوت
جبرئیل لبیّک گفتند ، پس چهار هزار و چهار صد و چهارده پیامبر آمدند و صف کشیدند ، و شک نداشتم که جبرئیل بر ما
مقدّم خواهد شد ، وقتی صفها آراسته و منظّم شدند جبرئیل از بازوي من گرفت ، و به من گفت : اي
-1 از ابتداي مِرفق تا سر انگشتان را ذراع گویند .
. 276 ح 12 / 128 ح 37 ، وسائل الشیعه : 1 / 71 ح 7 ، بحار الأنوار : 18 / -2 الکافی : 3
ص: 114
محمّد ! جلو بایست و با برادرانت نماز بخوان ، چرا که خاتم از مختوم سزاوارتر است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نماز خواند و در سمت راستش ، حضرت ابراهیم علیه السلام در حالی که دو جامه سبز بر
تن داشت و دو فرشته در سمت راستش و دو فرشته در سمت چپش بودند ، ایستاده بود و در سمت چپ رسول خدا صلی الله
علیه وآله وسلم، علی علیه السلام در حالی که دو جامه سفید بر تن داشت با چهار فرشته ایستاده بود .
وقتی نماز به پایان رسید پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم بپا خواست و بسوي ابراهیم علیه السلام آمد و ابراهیم علیه السلام
نیز به سوي آن حضرت و باهم مصافحه نمودند و ابراهیم علیه السلام دست راست آن حضرت را با دو دست خود گرفت و
گفت :
آفرین بر پیامبر شایسته ، فرزند فرد شایسته و برانگیخته شده شایسته در زمان شایسته .
آنگاه به سوي علی علیه السلام آمده و با آن حضرت نیز مصافحه کرده و دست راست آن حضرت را با دو دست خود گرفت
و گفت :
آفرین بر فرزند شایسته ، و جانشین پیامبر شایسته یا اباالحسن !
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رو به ابراهیم علیه السلام کرد و فرمود :
او را ابا الحسن کنیه دادي در حالی که هنوز فرزندي ندارد ؟
فرمود : کذلک وجدته فی صحفی ، وعلم غیب ربّی باسمه علیّ علیه السلام وکنیته بأبی الحسن والحسین ، ووصیّ خاتم أنبیاء
ربّی .
در صحف خودم چنین یافتم و در علم غیب پروردگارم اسمش علی و کنیه اش ابی الحسن والحسین است و جانشین خاتم
( پیامبران پروردگارم می باشد . ( 1
مؤلّف رحمه الله گوید : سیّد بزرگوار ابن طاووس قدس سره می فرماید : شاید این سیر معراجی غیر از معراج مشهور باشد ،
چرا که روایات درباره اوصاف
. 43 ح 6 / 267 ح 1 ، مستدرك الوسائل : 4 / 317 ح 32 ، تأویل الآیات : 1 / -1 سعد السعود : 100 ، بحار الأنوار : 18
ص: 115
( معراج و سیر آن حضرت متفاوت است . ( 1
از این روایت شریف استفاده می شود که پس از نماز واجب ، مصافحه مستحبّ است .
می نویسد : بزنطی از امام رضا علیه السلام نقل می کند که حضرتش « توحید » 51 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 768
فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
لمّا اُسري بی إلی السماء بلغ بی جبرئیل مکاناً لم یطأه جبرئیل قطّ ، فکشف لی فأرانی اللَّه عزّوجلّ من نور عظمته ما أحبَّ .
هنگامی که در معراج به آسمانها سیر داده شدم جبرئیل مرا به مکانی برد که هرگز خود به آن مکان و مقام پا نگذاشته بود .
( در آن مقام ، پرده ها براي من کنار زده شد ، پس خداوند از نور عظمت خویش آن مقدار که دوست داشت ، نشانم داد . ( 2
می نویسد : یونس بن ابو الفضل گوید: « بصائر الدرجات » 52 - در کتاب / 769
امام صادق علیه السلام فرمود :
ما من لیله جمعه إلّا ولأولیاء اللَّه فیها سرور .
هیچ شب جمعه اي نیست جز آنکه براي اولیاي خدا در آن شب سروري است.
عرض کردم : قربانت گردم ، چگونه ؟
فرمود : در شب جمعه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام به عرش الهی می آیند و من نیز به
عرش الهی می روم ، و از آنجا برنمی گردم جز با علم و دانشی که بهره دارد، و اگر چنین نباشد آنچه در نزد ماست تمام می
( شود . ( 3
-1 محقّق گوید : سخنان سیّد رحمه الله در این رابطه ادامه دارد ، براي اطّلاع از آن به مصدر رجوع شود .
. 378 ح 1 / 98 ح 8 ، الوافی : 1 / 369 ح 74 ، الکافی : 1 / 38 ح 15 و 18 / -2 التوحید : 108 ح 4 ، بحار الأنوار : 4
. 90 ح 9 / 552 ح 9 و 26 / -3 بصائر الدرجات : 131 ح 5 ، بحار الأنوار : 22
ص: 116
می نویسد : جعفر بن مثنی خطیب گوید : « کافی » 53 - در کتاب / 770
من در مدینه بودم ، زمانی بود که سقف مسجدي که طرف بالاي مرقد مطهّر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قرار داشت فرو
ریخته بود ، کارگرها بالا می رفتند و پایین می آمدند ، من با گروهی در آنجا بودم به رفقاي خودم گفتم : کدامیک از شما
وعده دارد که خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شود ؟
مهران بن ابی نصر گفت : من . اسماعیل بن عمّار صیرفی گفت : من نیز (وعده دارم خدمت حضرتش شرفیاب شوم) .
ما به آن دو نفر گفتیم : از امام صادق علیه السلام بپرسید : آیا بالا رفتن بطوري که بر قبر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم
مشرف گردیم براي ما جایز است ؟
چون فردا شد ، آن دو نفر را ملاقات نموده و همگی گردهم آمدیم ، اسماعیل گفت : آنچه گفته بودید از امام علیه السلام
پرسیدم ، حضرت فرمود :
ما اُحبّ لأحد منهم أن یعلو فوقه ولا آمنه أن یري شیئاً یذهب منه بصره ، أو یراه قائماً یصلّی ، أو یراه مع بعض أزواجه صلی الله
علیه وآله وسلم .
من دوست ندارم هیچ کدام از آنها بالاي قبر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برود و او را ایمن نمی دهم از اینکه چیزي ببیند و
( بینایی چشمش را از دست بدهد ، یا حضرت را در حال نماز ببیند یا به همراه برخی از همسرانش مشاهده کند. ( 1
شیخ ابی علی بن شیخ طوسی قدس سره آمده : « امالی » 54 - در کتاب / 771
ابی الجارود گوید : نخستین مرتبه اي که مرقد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم ( 2) را از قسمت بالاي سر و پایین پا حفر
( کردند ، مشک خوشبوئی خارج شد که شکّی در آن نبود . ( 3
. 552 ح 10 / 452 ح 1 ، بحار الأنوار : 22 / -1 الکافی : 1
چاپ قدیم و جدید ، مرقد امام حسین علیه السلام است . « امالی طوسی » -2 در کتاب
. 553 ح 12 و 191 ح 1 / -3 امالی طوسی : 324 (ط قدیم) و 317 ح 90 (ط جدید) ، بحار الأنوار : 22
ص: 117
می نویسد : معاویه بن وهب گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : « کافی » 55 - در کتاب / 772
سال 41 هجري بود که معاویه عازم سفر حجّ شد ، در این هنگام نجّاري را با وسایل و آلات به مدینه فرستاده و به والی مدینه
دستور داد که منبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را کنده و هم اندازه منبر او در شام نمایند .
وقتی برخاستند تا منبر را بکَنند کسوف شده و زمین لرزید پس خودداري کردند ، و این جریان را طیّ نامه اي به معاویه
نوشتند .
معاویه نوشت که بر این امر تصمیم گرفته و بایستی عملی شود . آنها نیز انجام دادند. پس منبر رسول خدا صلی الله علیه وآله
( وسلم در همان مدخلی است که دیدي. ( 1
علیه السلام آمده : « تفسیر امام حسن عسکري » 56 - در کتاب / 773
روزي ثوبان ، غلام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بپا خاست و عرض کرد : پدر و مادرم به فدایت اي رسول خدا !
قیامت کی برپا می شود ؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : براي قیامت چه چیزي آماده کرده اي که از آن می پرسی ؟
گفت : اي رسول خدا ! من عمل زیادي براي قیامت آماده نکرده ام جز آنکه خدا و پیامبرش را دوست می دارم .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : چقدر پیامبر خدا را دوست می داري ؟
گفت : سوگند به کسی که تو را به حق به پیامبري برانگیخته ! محبّت تو در قلب من به اندازه اي است که اگر مرا با شمشیر
قطعه قطعه کنند ، و با ارّه ببرند، و با قیچی ریزه ریزه نمایند و با آتش بسوزانند و با آسیاب سنگی نرم کنند براي من بهتر و
آسانتر است از اینکه در دل من نسبت به شما یا نسبت به یکی از اهل بیت و اصحابت خیانت و کینه و یا دشمنی بیابم .
و محبوبترین شخص نزد من ، بعد از شما کسی است که شما او را بیشتر دوست می دارید ، و دشمن ترین شخص نزد من
کسی است که شما را
. 553 ح 13 / 554 ح 2 ، بحار الأنوار : 22 / -1 الکافی : 4
ص: 118
دوست نمی دارد و نسبت به شما یا یکی از اصحابت دشمنی می ورزد .
اي رسول خدا ! این اندازه علاقه و محبّت من به شما و علاقه ام به دوستانت و دشمنی من با دشمنانت ، یا دشمن یکی از
دوستانت است ، اگر این مقدار از محبّت و علاقه از من پذیرفته شود سعادتمند هستم ، و اگر عمل دیگري غیر از این از من
خواسته شود ، من عملی ندارم که بتوانم بر آن اعتماد کنم و جز آن عملی ندارم که آن را به حساب آورم ، همه شما و
اصحابت را دوست می دارم ، گرچه توانایی انجام اعمال آنها را ندارم .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : أبشر ، فإنّ المرء یوم القیامه مع من أحبّه .
به تو مژده می دهم ، زیرا که به راستی در روز قیامت هر انسانی با آن که او را دوست می دارد محشور می شود .
اي ثوبان ! اگر گناهان تو به اندازه اي باشد که میان زمین تا عرش الهی را پر کند با این موالات و دوستی که داري تمام آنها
سریعتر از رفتن سایه از روي سنگ صاف وقتی خورشید بر آن بتابد و رفتن نور خورشید از روي همین سنگ به هنگام غروب
( آفتاب ، از بین می رود . ( 1
به سه سلسله سند ( 2) از امام رضا علیه السلام نقل شده که حضرتش از « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 57 - در کتاب / 774
پدران گرامش علیهم السلام روایت فرموده که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود :
إنّ موسی سأل ربّه عزّوجلّ فقال: یا ربّ! اجعلنی من اُمّه محمّد صلی الله علیه وآله وسلم. فأوحی اللَّه تعالی إلیه: یا موسی! إنّک
لاتصل إلی ذلک.
همانا حضرت موسی علیه السلام از پروردگارش درخواست نمود و گفت : پروردگارا ! مرا از اُمّت محمّد صلی الله علیه وآله
وسلم قرار بده .
خداي متعال به او وحی فرمود : اي موسی ! تو به این مقام نایل نمی شوي .
صحیفه الرضا صلوات اللَّه » (نویسنده رحمه الله گوید : ) نظیر این روایت در کتاب
. 100 ح 61 / -1 تفسیر امام عسکري علیه السلام : 370 ح 259 ، بحار الأنوار : 27
مراجعه شود . «51/ بحار الأنوار : 1 » -2 براي توضیح بیشتر در مورد اسناد روایت به
ص: 119
( نیز نقل شده است . ( 1 « علیه وآله
می نویسد : یکی از اصحاب از امام صادق علیه السلام نقل کرده که حضرتش فرمود : « بصائر الدرجات » 58 - در کتاب / 775
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رحلت فرمود ، جبرئیل با فرشتگان و روح - همانهایی که در شب قدر فرود
می آیند - فرود آمدند .
امام صادق علیه السلام می فرماید : در این هنگام دیدگان امیرالمؤمنین علیه السلام گشوده شد ، پس آنها را دید که در
بالاترین ناحیه آسمان تا زمین به همراه او پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را غسل می دهند ، و با او بر آن حضرت نماز می
خوانند و برایش قبر حفر می کنند .
سوگند به خدا ! جز آنها براي آن حضرت کسی قبر حفر نکرد ، وقتی می خواستند آن حضرت را در قبر بگذارند ، آنها به
همراه کسی که فرود آمد پایین رفته و آن حضرت را در قبر نهادند .
در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن گفت و گوش امیرالمؤمنین علیه السلام باز شد پس شنید که فرشتگان را
نسبت به علی علیه السلام سفارش می کند و علی علیه السلام گریست و شنید که فرشتگان در جواب پیامبر صلی الله علیه وآله
وسلم گفتند : (براي یاري او) از هیچ کوششی فروگذاري نخواهیم کرد ، همانا او پس از تو صاحب ماست ، جز اینکه او پس
از این ، ما را با چشم نخواهد دید .
هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السلام به شهادت رسید ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام همین جریان را مشاهده
کردند ، و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را نیز دیدند که به فرشتگان کمک می کرد در همان کارهایی که آنان نسبت به
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم انجام داده بودند .
وقتی امام حسن علیه السلام به شهادت رسید ، امام حسین علیه السلام نیز شاهد همان جریان ها بود ، و پیامبر و علی علیهما
السلام را دید که فرشتگان را یاري می نمایند.
وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید ، امام سجّاد علیه السلام شاهد همه این جریان ها بوده و پیامبر و علی و حسن
علیهم السلام را دید که فرشتگان را یاري
27 ح 39 و 354/ 344 ح 16 / 31 ح 47 ، صحیفه الرضا علیه السلام : 29 ، بحار الأنوار : 13 / -1 عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
. 268/26 ح 3
ص: 120
می نمایند .
وقتی امام سجّاد علیه السلام به شهادت رسید ، امام باقر علیه السلام شاهد همین جریان ها بوده و پیامبر ، علی ، حسن و حسین
علیهم السلام را دید که فرشتگان را یاري می نمایند .
وقتی امام باقر علیه السلام به شهادت رسید ، امام صادق علیه السلام همین جریان ها را دید و مشاهده کرد که پیامبر ، علی ،
امام حسن و امام حسین و امام سجّاد علیهم السلام فرشتگان را یاري می نمایند .
وقتی امام صادق علیه السلام به شهادت رسید ، امام کاظم علیه السلام همین جریان ها را مشاهده فرمود و این واقعه ها تا
( آخرین نفر از ما خاندان جاري است . ( 1
می نویسد : ابو هریره گوید : « الأربعین عن الأربعین » 59 - در کتاب / 776
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
خداوند متعال در آسمان چهارم ، چهار صد هزار و در آسمان پنجم سیصد هزار ، و در آسمان ششم دویست هزار فرشته
آفریده است .
وخلق فی السماء السابعه ملکاً رأسه تحت العرش ورجلاه تحت الثري ، وملائکه اُخر لیس لهم طعام ولاشراب إلّا الصلاه علی
رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم وعلی أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام والإستغفار لمحبّیه وشیعته وموالیه .
در آسمان هفتم فرشته اي آفریده که سرش زیر عرش و پاهایش زیر زمین است و فرشتگان دیگري آفریده که غذا و نوشیدنی
آنها فقط صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام و طلب مغفرت بر
( دوستان ، شیعیان و موالیان آن حضرت است . ( 2
289 ح 3 . علّامه مجلسی رحمه الله در ذیل این حدیث / 513 ح 13 ، و 27 / -1 بصائر الدرجات : 225 ح 17 ، بحار الأنوار : 22
شریف گوید : شاید فراز آخر روایت از سخنان راوي است ، یا از امام علیه السلام است با توجّه به این که در آینده چنین
خواهد شد ، یا این که امکان دارد اصل روایت از امام صادق علیه السلام نباشد و نسخه برداران اشتباهاً به آن حضرت نسبت
داده باشند .
بحار » نقل کرده که در « مائه منقبه : 163 منقبت 88 » -2 الأربعین : 43 ح 18 . نظیر این روایت را ابن شاذان رحمه الله نیز در
نیز آمده است . « 349 ح 22 / الأنوار : 26
ص: 121
می نویسد : سلمان فارسی رضوان اللَّه تعالی علیه گوید : از رسول خدا صلی الله علیه وآله « عدّه الداعی » 60 - در کتاب / 777
وسلم شنیدم که می فرمود :
خداي متعال می فرماید : اي بندگان من ! مگر نه این است اگر کسی به سوي شما حوایج بزرگی داشته باشد به او مرحمت
نمی کنید جز آنکه محبوبترین فرد در نزد شما را به سوي شما واسطه نماید ، شما به واسطه کرامت و شفاعت او حاجتش را
برمی آورید ؟!
آگاه باشید و بدانید ! همانا گرامی ترین مردم و برترین آنها نزد من ؛ محمد صلی الله علیه وآله وسلم ، برادرش علی علیه
السلام و امامان بعد از او هستند ، کسانی که وسیله رسیدن به سوي من هستند .
ألا فلیدعنی من همّته حاجه یرید نفعها أودهته داهیه یرید کشف ضررها بمحمّد وآله الطیّبین الطاهرین أقضها له أحسن ما
یقضیها من تستشفعون بأعزّ الخلق علیه .
آگاه باشید ! هر که حاجتی دارد و می خواهد برآورده شود یا مشکل سختی دامنگیرش شده و ضرر سختی به او خورده می
خواهد ضررش برطرف گردد باید در این موارد مرا به محمّد و خاندان پاك و پاکیزه او بخواند ، تا حاجت او را به بهترین
وجهی که عزیزترین کس او برآورده کند ، برآورده نمایم .
در این هنگام ، گروهی از مشرکان و منافقان در حالی که سلمان را به باد تمسخر گرفته بودند گفتند : اي اباعبداللَّه ! چرا از
خدا نمی خواهی به شفاعت آنها تو را ثروتمندترین مردم مدینه قرار دهد ؟
سلمان گفت : من از خداوند متعال ، بزرگتر ، سودمندتر و بهتر از همه ملک دنیا را خواستم . من به وسیله آن بزرگواران - که
درود خدا بر آنان باد خواستم که خداوند به من زبانی که گویاي حمد و ثناي خداست ، و دلی که بر نعمتهاي او سپاسگزار
است ، و بدنی که در برابر بلاها و سختیهاي بزرگ صابر و شکیبا باشد ، عنایت فرماید ، خداي متعال نیز به درخواست من
پاسخ مثبت داد و خواسته مرا عنایت نمود ، و آن مقام ، صد
ص: 122
( هزار هزار مرتبه از ملک دنیا با همه امکانات و خیراتش بهتر است . ( 1
61 - باز در همان کتاب آمده : جابر گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : / 778
فرشته اي از فرشتگان ، از خداوند متعال درخواست نمود که اجازه شنیدن سخنان بندگان را به او عنایت فرماید . خداي متعال
نیز خواسته او را عطا فرمود .
درود و سلام خداوند بر » ؛ « صلّی اللَّه علی محمّد وأهل بیته وسلّم » : این فرشته تا روز قیامت ایستاده و هر مؤمنی که می گوید
این فرشته می گوید : و سلام بر تو . ، « محمّد و اهل بیت او علیهم السلام باد
آنگاه فرشته پیغام آن مؤمن را به سوي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می برد و می گوید : اي رسول خدا ! فلانی براي
شما سلام فرستاد .
( رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز می فرماید : سلام بر او . ( 2
الوفا » می نویسد : ابو سعید در کتاب « انوار نعمانیّه » 62 - سیّد بزرگوار ، محدّث متبحّر سیّد نعمت اللَّه جزایري در کتاب / 779
از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل می کند که حضرتش فرمود : « لشرف المصطفی
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
أکثروا علیَّ الصلاه ؛ براي من زیاد صلوات بفرستید .
عرض کردم : آیا پس از آنکه از ما جدا شدید صلوات به شما می رسد ؟
را به قبر من موکّل نموده ، او به شکل خروسی است که تاجش « صلصائیل » فرمود : آري ! اي علی ! خداي متعال فرشته اي بنام
زیر عرش خداي رحمان و پاهاي او در زیر زمین هفتم است ، او سه بال دارد که هرگاه باز کند یکی در مشرق ، دیگري در
مغرب و سوّمی بر زمین من منتشر می شود . هنگامی که بنده اي گوید :
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، کَما صَلَّیْتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ »
-1 عدّه الداعی : 151 . این روایت در ص 69 ح 722 همین مجلّد گذشت .
181 ح 2 . این روایت در ص 70 ضمن ح 723 همین مجلّد گذشت . / -2 بحار الأنوار : 100
ص: 123
. « عَلی إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ
خداوندا! بر محمّد و خاندان او درود فرست ، چنان که بر ابراهیم و خاندان او درود فرستاده ، برکت داده و ترحّم نموده اي ، »
. « زیرا که تو سرآغاز هر فصل پسندیده و منشأ هر گونه کرم و جود هستی
آن فرشته این صلوات را همانند دانه چیدن پرنده از زمین برمی دارد ، آنگاه بالش را روي قبر من می گستراند و می گوید :
اي محمّد ! فلانی فرزند فلانی ، براي تو درود و سلام فرستاد .
پس این صلوات در کتیبه اي از نور با مُشک خوشبویی نوشته می شود و براي او بیست هزار حسنه نوشته می شود و بیست
( هزار گناه از نامه اعمالش پاك می گردد و براي او (در بهشت) بیست هزار درخت کاشته می شود . ( 1
می نویسد : انس بن مالک گوید: « خصال » 63 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 780
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
لکلّ نبیّ دعوه قد دعا بها وقد سأل سؤلًا وقد أخبأت دعوتی لشفاعتی لاُمّتی یوم القیامه .
براي هر پیامبري دعاي مخصوصی وجود داشت که با آن دعا کرده و خدا را می خواند و حاجت خود را درخواست می کرده
( است ؛ ولی من دعایم را براي شفاعت اُمّتم در روز رستاخیز ذخیره کرده ام . ( 2
می نویسد : محمّد ابن ابراهیم بن کثیر گوید : « امالی » 64 - شیخ ابی علیّ بن شیخ طوسی قدس سره در کتاب / 781
ابو نؤاس حسن بن هانی در حال احتضار بود که با عدّه اي به عیادتش رفتیم ، عیسی بن موسی هاشمی به او گفت : اي ابو
علی ! امروز تو در واپسین روز دنیا و نخستین روز آخرت قرار گرفته اي و میان تو و خداوند
. 132/ -1 الأنوار النعمانیّه : 1
. 34 ح 1 / 29 ح 103 ، بحار الأنوار : 8 / -2 الخصال : 1
ص: 124
متعال گناهان و جرایمی است ، به سوي خدا توبه کن .
ابو نؤاس گفت : مرا بنشانید .
هنگامی که نشست ، گفت : آیا تو مرا از خداي متعال می ترسانی ؟ به راستی که حمّاد بن سلمه به من گفت : ثابت بنانی از
انس بن مالک روایت کرده که انس گوید : پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
لکلّ نبیّ شفاعه ، وأنا خبّأت شفاعتی لأهل الکبائر من اُمّتی یوم القیامه .
براي هر پیامبري شفاعتی است ، من شفاعتم را در روز قیامت براي کسانی از اُمّتم که مرتکب گناهان کبیره شده باشند ذخیره
کرده ام .
( آیا تو چنان گمان می کنی که من جزء آنها نباشم ؟ ( 1
می نویسد : « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 65 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 782
داود بن سلیمان از امام رضا علیه السلام و آن حضرت نیز از پدران گرامش علیهم السلام از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل
می کند که حضرتش فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
إذا کان یوم القیامه ولّینا حساب شیعتنا ، فمن کانت مظلمته فیما بینه وبین اللَّه عزّوجلّ حکمنا فیها فأجابنا ، ومن کانت مظلمته
فیما بینه وبین الناس استوهبناها فوهبت لنا ، ومن کانت مظلمته فیما بینه وبیننا کنّا أحقّ من عفا وصفح .
روز رستاخیز ، حسابرسی شیعیانمان به ما واگذار می شود ، پس هر که میان او و خدایش گناهی باشد ما در مورد آن داوري
می نماییم ، و هر چه ما داوري کنیم آن پذیرفته می شود .
و هر که میان او و مردم گناهی باشد ، از مردم طلب عفو و بخشش می نماییم و او را به خاطر ما می بخشند ، و هر که میان
خودش و ما گناهی داشته باشد ،
. 365 ح 6 / 238 ح 8 ، مستدرك الوسائل : 11 / 40 ح 21 و 49 / -1 امالی طوسی : 380 ح 66 مجلس 13 ، بحار الأنوار : 8
ص: 125
( ما از همه بر عفو و بخشش سزاوارتریم که از او عفو کرده و ببخشیم . ( 1
مؤلّف رحمه الله گوید : مورد عفو و شفاعت در این روایت شریف ، شیعیانی هستند که قاصرند یعنی به رشد عقلانی نرسیده
اند و نفهمیده اند ، نه کسانی که مقصّرند و از روي عمد به حقوق ، عِرض و ناموس مردم تجاوز کرده باشند .
بدیهی است که این گروه شامل روایت مذکور نمی شوند و گرنه لازمه اش این است که اجازه داده باشند انسان در انجام
کارهاي زشت ، گناهان و ایجاد هرج و مرج آزاد باشد ، این هم از نظر عقلی قبیح است .
می نویسد : از « الأنوار » می نویسد : ابوالحسن بکري ، استاد شهید ثانی رحمه الله در کتاب « بحار الأنوار » 66 - در کتاب / 783
امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت شده که حضرتش فرمود :
خداوند متعال بود و چیزي با او نبود ، پس نخستین چیزي را که آفرید نور حبیبش محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بود ، و این
امر چهار صد و بیست و چهار هزار سال پیش از آفرینش آب ، عرش ، کرسی ، آسمانها ، زمین ، لوح ، قلم ، بهشت ، دوزخ ،
فرشتگان ، حضرت آدم و حوّا بود .
هنگامی که خداوند متعال نور پاك پیامبر ما محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم را آفرید ، آن نور پاك هزار سال در
پیشگاه خداوند احدیّت تسبیح الهی می گفت و حمد و ستایش خدا را می نمود .
خداوند متعال نیز به او نظر رحمت می کرد و می فرمود :
یا عبدي ! أنت المراد والمرید ، وأنت خیرتی من خلقی ، وعزّتی وجلالی لولاك ما خلقت الأفلاك ، من أحبّک أحببته ، ومن
أبغضک أبغضته .
اي بنده من ! تو مراد و مرید من هستی ، تویی برگزیده من از میان
. 455 ح 3 / 98 ح 1 ، تفسیر برهان : 4 / 40 ح 24 و 68 / 58 ح 213 ، بحار الأنوار : 8 / -1 عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2
ص: 126
آفریدگانم ، سوگند به عزّت و جلالم ! اگر تو نبودي افلاك را نمی آفریدم ، هر که تو را دوست بدارد من او را دوست می
دارم و هر که با تو دشمنی ورزد با او دشمنی می نمایم .
در این هنگام ، نور پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم درخشید و شعاع و پرتوش بالا کشید ، خداوند متعال از آن نور ،
دوازده حجاب آفرید .
حجاب نخست ؛ حجاب قدرت ، سپس حجاب عظمت ، سپس حجاب عزّت، سپس حجاب هیبت، سپس حجاب جبروت،
سپس حجاب رحمت، سپس حجاب نبوّت ، سپس حجاب کبریاء ، سپس حجاب منزلت، سپس حجاب رفعت ، سپس حجاب
سعادت ، سپس حجاب شفاعت و کرامت .
آنگاه خداي متعال دستور داد تا نور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد حجاب قدرت شود ، نور حضرتش وارد شد در
و دوازده هزار سال در آنجا ماند . « پاك و منزّه است خداي بلندمرتبه » ؛ « سبحان العلیّ الأعلی » : حالی که می گفت
« سبحان عالم السرّ وأخفی » : سپس خداي متعال دستور داد تا وارد حجاب عظمت گردد ، نور حضرتش در حالی که می گفت
وارد آن حجاب گردید و یازده هزار سال در آنجا ماند . « پاك و منزّه است خداي آگاه از راز و نهان » ؛
و ده هزار « پاك و منزّه است پادشاه بخشنده » ؛ « سبحان الملک المنّان » : آنگاه وارد حجاب عزّت شد در حالی که می گفت
سال در آنجا ماند .
پاك و منزّه است خداي بی نیازي که » ؛ « سبحان من هو غنیّ لایفتقر » : آنگاه وارد حجاب هیبت شد در حالی که می گفت
و نه هزار سال در آنجا ماند . « هرگز نیازمند نگردد
و « پاك و منزّه است خداي کریم و بزرگوار » ؛ « سبحان الکریم الأکرم » : آنگاه وارد حجاب جبروت شد در حالی که می گفت
هشت هزار سال در آنجا ماند .
پاك و منزّه است پروردگار عرش » ؛ « سبحان ربّ العرش العظیم » : آنگاه وارد حجاب رحمت شد در حالی که می گفت
و هفت هزار سال در آنجا ماند . « عظیم
ص: 127
پاك و منزّه است پروردگار تو » ؛ « سبحان ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون » : آنگاه وارد حجاب نبوّت شد در حالی که می گفت
و شش هزار سال در آنجا ماند . « - پروردگار عزّت - از آنچه وصف کنندگان وصف نمایند
« پاك و منزّه است خداي عظیم و بزرگ تر » ؛ « سبحان العظیم الأعظم » : آنگاه وارد حجاب کبریایی شد در حالی که می گفت
و پنج هزار سال در آنجا ماند .
و چهار « پاك و منزّه است خداي دانا و کریم » ؛ « سبحان العلیم الکریم » : آنگاه وارد حجاب منزلت شد در حالی که می گفت
هزار سال در آنجا ماند .
پاك و منزّه است خدایی که صاحب » ؛ « سبحان ذي الملک والملکوت » : آنگاه وارد حجاب رفعت شد در حالی که می گفت
و سه هزار سال در آنجا ماند . « ملک و ملکوت است
پاك و منزّه است خدایی که همه » ؛ « سبحان من یزیل الأشیاء ولایزول » : آنگاه وارد حجاب سعادت شد در حالی که می گفت
و دو هزار سال در آنجا ماند . « چیز را از بین می برد بی آنکه خودش زایل گردد
پاك و منزّه است » ؛ « سبحان اللَّه العظیم وبحمده ، سبحان اللَّه العظیم » : آنگاه وارد حجاب شفاعت شد در حالی که می گفت
و هزار سال در آنجا ماند . « خداي بزرگ و به حمد و ستایش او گویا هستیم ، پاك ومنزه است خداي عظیم
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید :
آنگاه خداي متعال از نور حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بیست دریاي نور آفرید ، که در هر دریا ، علومی بود که
جز خداي متعال هیچ کس از آن آگاهی ندارد .
سپس خداي متعال به نور حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : وارد دریاي عزّت شو ، پس وارد شد .
آنگاه فرمود : وارد دریاي صبر شو ، پس وارد شد .
آنگاه فرمود : وارد دریاي خضوع شو ، سپس وارد دریاي تواضع ، سپس
ص: 128
وارد دریاي رضایت و خشنودي ، سپس دریاي وفا ، سپس دریاي حلم و بردباري ، سپس دریاي تقوا و پاکدامنی ، سپس
دریاي ترس و خشیت (الهی) ، سپس دریاي توبه و انابه ، سپس دریاي عمل ، سپس دریاي مزید و فزونی، سپس دریاي
هدایت، سپس دریاي صیانت، سپس دریاي حیا ، تا سرانجام وارد بیست دریا گردید .
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آخرین دریا بیرون آمد ، خداي متعال فرمود : اي حبیب من ! و اي سرور
پیامبرانم ! و اي نخستین آفریدهایم ! و اي آخرین پیامبرانم ! تو شفیع روز محشر هستی .
در این موقع ، نور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سجده افتاد ، وقتی برخاست قطراتی به تعداد یک صد و بیست و
چهار هزار از بدن مبارکش بر زمین چکید؛ خداي متعال از هر قطره از نور حضرتش پیامبري آفرید .
هنگامی که خلقت انوار کامل گردیدند ، آنان گرد نور حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم طواف می نمودند ، همان
گونه که حاجیان دور خانه خدا در مسجدالحرام طواف می کنند ، آنان خداي را تسبیح نموده و به حمد و ستایش حضرت
باري تعالی مشغول شده و می گفتند :
سبحان من هو عالم لایجهل ، سبحان من هو حلیم لایعجل، سبحان من هو غنیّ لایفتقر .
پاك و منزه است آن که داناست و هرگز نادانی ندارد ، پاك و منزه است آن که بردبار است و هرگز شتاب ندارد ، پاك و
منزه است آن که بی نیاز است و هرگز نیاز ندارد .
در این هنگام ، خداي متعال آنها را مورد خطاب قرار داده و فرمود : آیا می شناسید من کیستم ؟
نور مقدّس حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم از انوار دیگر پیشی گرفته و گفت :
. « أنت اللَّه الّذي لا إله إلّا أنت ، وحدك لاشریک لک ، ربّ الأرباب وملک الملوك »
. « تویی خدایی که معبودي جز تو نیست ، یگانه اي که شریک نداري ، پروردگار ارباب و پادشاه ملوکی »
ص: 129
در این هنگام از جانب حضرت حق ندا آمد : تو برگزیده من ، حبیب من و بهترین مخلوقاتم هستی ، اُمّت تو بهترین اُمّت از
میان مردمان است .
آنگاه خداي متعال از نور حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم گوهري آفرید و آن را به دو بخش تقسیم نمود . پس با
دیده هیبت به بخش نخست نگریست و آن ، آب گواراي شیرین گشت و با دیده شفقت و مهربانی به بخش دوّم نگریست و
از آن ، عرش را آفرید ، و آن بر روي آب استوار شد ، و از نور عرش ، کرسی را آفرید و از نور کرسی ، لوح را آفرید و از
نور لوح ، قلم را آفرید و به قلم فرمود: توحید و یگانگی مرا بنویس .
قلم از این کلام خداي متعال هزار سال بیهوش گشت ، چون به هوش آمد فرمود : بنویس .
عرض کرد : پروردگارا ! چه بنویسم ؟ فرمود :
. « لا إله إلّا اللَّه ، محمّد رسول اللَّه »
. « معبودي جز خدا نیست ، محمّد ، پیامبر خداست »
همینکه قلم نام مبارك حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را شنید به سجده افتاد و گفت :
. « سبحان الواحد القهّار سبحان العظیم الأعظم »
. « پاك و منزه است آن که یگانه و قهّار است ، پاك و منزه است آن که عظیم و بزرگتر است »
. « لا إله إلّا اللَّه ، محمّد رسول اللَّه » : سپس سر از سجده برداشت و نوشت
آنگاه گفت : پروردگارا ! محمّد صلی الله علیه وآله وسلم چه کسی است که نامش را به نامت و یادش را به یادت قرین کرده
اي ؟
خداي متعال فرمود : یا قلم ! فلولاه ما خلقتک ، ولا خلقت خلقی إلاّ لأجله ، فهو بشیر ونذیر وسراج منیر ، وشفیع وحبیب .
اي قلم ! اگر او نبود تو را نمی آفریدم ، و مخلوقاتم را نیافریدم جز به خاطر او ، او مژده دهنده ، ترساننده ، چراغ درخشان ،
شفیع و حبیب است .
در این موقع بود که قلم از شیرینی یاد محمّد صلی الله علیه وآله وسلم شکفته گردید و گفت : سلام بر تو اي رسول خدا !
خداي متعال فرمود : و سلام و رحمت و برکات من بر تو باد .
ص: 130
و به همین جهت ، سلام سنّت و پاسخ آن واجب گردید .
آنگاه خداي متعال فرمود : قضا و قدر مرا و آنچه من تا روز قیامت می آفرینم ، بنویس .
سپس خداي متعال فرشتگانی را آفرید که بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام تا روز قیامت صلوات فرستاده و براي اُمّتش طلب
آمرزش نمایند .
- آنگاه خداي متعال ، از نور حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بهشت را آفرید و آن را با چهار چیز تزیین نمود : 1
تعظیم 2 - جلالت 3 - سخاوت 4 - امانت .
و آن را براي اولیا و اطاعت کنندگانش قرار داد ، سپس به باقی مانده آن گوهر با دیده هیبت نگریست . تا آخر حدیث ....
( نویسنده رحمه الله گوید : این روایت مفصّل و طولانی است و ما در اینجا به اندازه نیاز آوردیم . ( 1
می نویسد : احمد بن علی گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : « کافی » 67 - در کتاب شریف / 784
همانا خداي متعال بود و هیچ پدیده اي نبود ، سپس پدیده و مکان را آفرید ، و نور الأنوار را آفرید که همه نورها از آن نور
گرفت ، و از نور خود که همه نورها از آن نور یافته در آن (نور الأنوار) جاري نمود .
وهو النور الّذي خلق منه محمّداً وعلیّاً علیهما السلام فلم یزالا نورین أوَّلین ، إذ لاشی ء کوّن قبلهما .
فلم یزالا یجریان طاهرین مطهّرین فی الأصلاب الطاهره ، حتّی افترقا فی أطهر طاهرین ، فی عبداللَّه وأبی طالب علیهما السلام .
و آن همان نوري است که محمّد و علی علیهما السلام را از آن آفرید . پس محمّد و علی علیهما السلام پیوسته دو نور نخستین
بودند ، زیرا پیش از آنها چیزي به وجود نیامده بود .
و آن دو بزرگوار ، همواره پاك و پاکیزه در صلبهاي پاك بودند تا اینکه در
. 198 ح 145 / 28 ح 48 و 57 / -1 بحار الأنوار : 15
ص: 131
( پاکترین آنها یعنی در صلب عبداللَّه و ابوطالب علیهما السلام از هم جدا گشتند . ( 1
یعنی چیزي از ممکنات خلق نشده بوده ، « در آن زمان ، که هیچ پدیده اي نبود » : مؤلّف رحمه الله گوید : این که می فرماید
است . « کائن » همانند قیل و قال - مصدر به معنی - « کان » گویا
نخستین ، همان نور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می باشد ، زیرا که اوست که ارواح خلایق را با « نور الأنوار » و شاید مراد از
علوم ، کمالات ، هدایات و معارف نورانی و روشن نمود ، بلکه هموست که سبب پیدایش موجودات و علّت غایی آنهاست .
. « نور الأنوار » یعنی : در « در آن جاري نمود » : و این که می فرماید
یعنی : از نور ذات خداي سبحان که از افاضات و « از نور خود ، که همه نورها از آن نور یافته » : و منظور از این که می فرماید
همان « از آن نور » : هدایاي اوست که همه انوار حتّی نور الأنوار مزبور نیز از آن نور یافته است ، و منظور از این که می فرماید
است . « نور الأنوار نخستین »
یعنی پیش از نور آنها ، همان هایی که از آن « زیرا پیش از آنها چیزي به وجود نیامده بود » : و منظور از این که می فرماید
بودن آنها در زمان خودشان است « پاك و پاکیزه » آفریده شدند . یا این که این نور نخست از ذوات ارواح آفرید ، و منظور از
.
68 - در روایتی آمده : / 785
لمّا خلق اللَّه محمّداً صلی الله علیه وآله وسلم سراجاً منیراً أشرق نوره حتّی ملأ العمق الأکبر یعنی به عالم الإمکان .
هنگامی که خداي متعال حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را به صورت چراغی روشن آفرید ، نورش تابید تا این که
نورش عالم امکان را فرا گرفت .
. 196 ح 143 / 441 ح 9 ، بحار الأنوار : 57 / -1 الکافی : 1
ص: 132
« شعر »
وقد کان مجلی الذات نور محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
علیه سلام اللَّه فی کلّ لحظه
وقد فتق اللَّه المهیمن نوره
لیظهر کلّ اسم وکلّ حقیقه
ومجلی صفات اللَّه روح محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
وکان به أرواح کلّ البریّه
به راستی جلوه دهنده ذات ، نور حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم است که در هر لحظه سلام خدا بر او باد .
و به راستی خداوند متعالِ مهیمن (شاهد و نگهبان) نور آن حضرت را شکافت تا این که هر اسم و هر حقیقت را از آن آشکار
نماید .
و جلوه دهنده صفات خداوند ، روح حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم است و روح همه موجودات از روح اوست .
وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً » 69 - امام حسن عسکري علیه السلام در تفسیر آیه شریفه / 786
و (به یاد آورید) زمانی را که گفتیم در این » ؛ (1) « وَادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَقُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَسَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ
شهر وارد شوید ، و از نعمتهاي فراوان آن از هر جا که می خواهید بخورید ؛ و از در (معبد بیت المقدّس) با خضوع و خشوع
وارد شوید و بگویید : (خداوندا !) گناهان ما را بریز ! تا گناهان شما را ببخشیم و به زودي به نیکوکاران پاداش بیشتري
می فرمود : ، « خواهیم داد
ادخلوا » : در آن هنگام که به نیاکان شما گفتیم » ، لأسلافکم « إذ قلنا » خداي متعال می فرماید : اي بنی اسرائیل ! به خاطر آورید
« تیه » که از شهرهاي شام است - شوید ، و این در آن زمانی بود که می خواستند از صحراي - « أریحا » وارد قریه » « هذه القریه
،« هر جا که بخواهید بدون زحمت » ؛« حیث شئتم رغداً » ،« پس بخورید از نعمتهاي فراوان آن قریه » « فکلوا منها » ، خارج شوند
و با خضوع و خشوع وارد در قریه شوید. « ؛« وادخلوا الباب سجّداً »
خداوند متعال بر درِ قریه ، تمثال مبارك حضرت محمّد و علی علیهما السلام را زد
. -1 سوره بقره ، آیه 58
ص: 133
و دستور داد تا براي خداوند به احترام این تمثال سجده کنند ، و بیعت را بر خودشان تجدید کنند و تازه نمایند و به یاد
وقولوا » . موالات آن دو بزرگوار باشند ، و تا بیاد آورند آن عهد و پیمانی را که از آنها براي آن دو بزرگوار گرفته شده است
یعنی بگویید : ؛ « حطّه
إنّ سجودنا للَّه تعالی تعظیماً لمثال محمّد وعلی علیهما السلام واعتقادنا لولایتهما حطّه لذنوبنا ومحو لسیّئآتنا .
همانا سجده ما براي خداوند به خاطر تعظیم به تمثال محمّد و علی علیهما السلام است و اعتقاد ما به ولایت آنهاست که باعث
ریزش گناهان ما و از بین رفتن آنهاست .
و آثار گناهان گذشته شما را « ما با این کار ، گناهان گذشته شما را می آمرزیم » ؛ « نغفر لکم خطایاکم » : خداوند متعال فرمود
یعنی کسی که از شما ، گناهانی « و به زودي به نیکوکاران پاداش بیشتري خواهیم داد » ؛ « وسنزید المحسنین » ، از بین می بریم
را که مخالفین ولایت انجام می دهند مرتکب نشود و بر پیمانی که - نسبت به ولایت - با خدا بسته ثابت و استوار بماند ، ما به
چنین افرادي به خاطر این عمل ، درجات و پاداشهاي زیادي می دهیم و این است معناي گفتار خداي متعال که می فرماید :
(1) .« و به زودي به نیکوکاران پاداش بیشتري خواهیم داد » ؛ « وسنزید المحسنین »
می نویسد : احمد بن عتاب گوید : « تفسیر فرات » 70 - در کتاب / 787
امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل می کند که حضرتش فرمود :
ما بعث اللَّه نبیّاً إلّا أعطاه من العلم بعضه ، ما خلا النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم فإنّه أعطاه من العلم کلّه .
خداوند هیچ پیامبري را مبعوث نفرمود جز آنکه بخشی از علم را به او داد ، بجز پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم که به او
تمام علم را عطا نمود .
. « بیانگر همه چیز » ؛ (2) « تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ » : و فرمود
، 183 ضمن ح 19 / 62 ح 39 ، بحار الأنوار : 13 / -1 تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام : 259 ح 127 ، تأویل الآیات : 1
. 102 بخش نخست ح 1 / تفسیر برهان : 1
. -2 سوره نحل ، آیه 89
ص: 134
. « و براي او در الواح از هر چیزي نوشتیم » ؛ (1) « وَکَتَبْنا لَهُ فی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ » : و (در مورد دیگران) فرمود
« کسی که داراي علم کتاب است » : و نفرمود . « کسی که دانشی از کتاب داشت » ؛ (2) « الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ » : و فرمود
ولی در مورد حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : ؛ « کسی که در نزد او بخشی از علم کتاب است » : ، بلکه فرمود
؛ (3) « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا »
. « سپس این کتاب را به گروهی از بندگان برگزیده خودمان به ارث دادیم »
و این بیان مربوط به همه علوم است ، و ما همان خانواده برگزیده هستیم که در این آیه می فرماید .
پروردگارا! دانش مرا » ؛ (4) « رَبِّ زِدْنی عِلْماً » : و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز در تقاضاي خود از خدا می فرمود
. « افزون کن
فهی الزیاده الّتی عندنا من العلم الّذي لم یکن عند أحدٍ من الأنبیاء والأوصیاء ولا ذرّیّه الأنبیاء غیرنا ، فهذا العلم علمنا المنایا
والبلایا وفصل الخطاب .
و این همان افزایش است که در نزد ماست ، و علمی است که در اختیار هیچ یک از اوصیاي پیامبران و نه در ذریّه آنان جز ما
( ، نبوده است . و این علم ، همان علم و دانش ما از بلاها ، مرگ و میرها و فصل الخطاب (جدا کردن حقّ و باطل) است . ( 5
می نویسد : شخصی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرتش فرمود : « کافی » 71 - در کتاب شریف / 788
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رحلت فرمود ، آل محمّد علیهم السلام از شدّت ناراحتی درازترین شب را
گذرانیدند ، و از فشار ناراحتی و غم و اندوه ، آسمانی که بالاي سرشان بود و زمینی که آنها را بر دوش می کشید ،
. -1 سوره اعراف ، آیه 145
. -2 سوره نمل ، آیه 40
. -3 سوره فاطر ، آیه 32
. -4 سوره طه ، آیه 114
. 36 ح 1 / 64 ح 147 ، تفسیر برهان : 2 / -5 تفسیر فرات : 145 ح 11 ، بحار الأنوار : 26
ص: 135
فراموش نمودند . زیرا که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزدیکان و بیگانگان را در راه خدا بی نظیر ساخته بود .
در این میان که آنان در چنان حال بودند ، ناگاه شخصی بر آنها وارد شد که او را نمی دیدند ولی سخنش را می شنیدند ، او
می گفت : درود و رحمت و برکات خداوند متعال بر شما خانواده باد ، همانا با وجود خداي متعال ، هر مصیبتی را بردباري و
هر هلاکت و جدایی را رهایی و هر از دست رفته اي قابل جبران است ، (و این آیه را تلاوت نمود که : )
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَإِنَّما تُوَفَّوْنَ اُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَاُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فازَ وَمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلّا مَتاعُ »
؛ (1) « الْغُرُورِ
هر کسی مرگ را می چشد و شما در روز قیامت پاداش خود را به طور کامل خواهید گرفت ، پس آنان که از آتش دور »
. « شده و وارد بهشت شوند به راستی رستگار شده اند و زندگی دنیا چیزي جز سرمایه فریب نیست
به راستی که خداي متعال شما را برگزید ، برتري داد ، پاك نمود ، خانواده پیامبرش قرار داد ، علم خود را به شما سپرد ،
کتاب خودش را به شما به ارث گذاشت ، شما را صندوق علم خویش و عصاي عزّتش قرار داد و از نور خودش براي شما مَثَل
زد .
شما را از لغزش حفظ نموده و از فتنه ها ایمن ساخت ، پس شما با تسلیت خدا ، دلداري و تسلیت یابید ، چرا که خداي متعال
، رحمتش را از شما باز نگرفته و نعمتش را از شما زایل ننموده است .
فأنتم أهل اللَّه عزّوجلّ الّذین بهم تمّت النعمه ، واجتمعت الفرقه ، وائتلفت الکلمه ، وأنتم أولیاؤه ، فمن تولّاکم فاز ، ومن ظلم
حقّکم زهق ، مودّتکم من اللَّه واجبه فی کتابه علی عباده المؤمنین،
پس شما اهل خداي متعال هستید ، کسانی که به برکت شما نعمت کامل گشته و پراکندگی به تجمّع تبدیل شده ، و اتّحاد
کلمه پیدا شده ، و شما اولیاي خدا هستید ، هر که شما را دوست بدارد کامیاب شده و هر که در حقّ
. -1 سوره آل عمران ، آیه 185
ص: 136
شما ستم روا دارد هلاك می شود . دوستی شما از جانب خداي متعال در قرآنش بر بندگان مؤمنش فرض و واجب گشته
است .
علاوه بر اینها ، خداوند هر موقع بخواهد به یاري شما قادر و تواناست . پس شما هم بر سرانجام کارها صابر و شکیبا باشید ،
زیرا که پایان و سرانجام کارها به سوي خداست .
به راستی خداوند شما را از پیامبرش به عنوان امانت پذیرفته ، و به اولیاي مؤمن خودش در روي زمین سپرده است . هر که
امانت داري کند خداوند پاداش صدق و راستی و درستی او را می دهد .
فأنتم الأمانه المستودعه ، ولکم المودّه الواجبه ، والطاعه المفروضه ، وقد قبض رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم وقد أکمل
لکم الدین ، وبیّن لکم سبیل المخرج ، فلم یترك لجاهل حجّه ، فمن جهل أو تجاهل أو أنکر أو نسی أو تناسی فعلی اللَّه حسابه
، واللَّه من وراء حوائجکم ، واستودعکم اللَّه ، والسلام علیکم .
پس شما همان امانت سپرده شده هستید ، و دوستی شما بر مردم واجب شده و اطاعت شما بر آنها لازم گشته است .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درگذشت در حالی که دین را براي شما کامل نمود ، و راه نجات را بر شما آشکار و بیان
کرد، و براي هیچ نادانی عذري باقی نگذاشت.
بنابراین ، اگر کسی نادان بماند یا خود را به نادانی بزند ، یا انکار کند ، یا فراموش نماید، یا خود را به فراموشی بزند، حسابش
با خداي متعال است، و خداوند به دنبال حوائج شماست ، شما را به خدا می سپارم و درود بر شما باد .
راوي گوید : از امام باقر علیه السلام پرسیدم : این تسلیت از جانب چه کسی بر آنها آمده بود ؟ حضرت فرمود : از ناحیه
( خداي تبارك و تعالی . ( 1
نویسنده رحمه الله گوید : مناسب است با این زیارت ، آقا و اماممان ، امیر مؤمنان و ائمّه طاهرین علیهم السلام در روز بیست و
هشتم صفر ، از این مصیبت ، تسلیت گفته شود .
. 537 ح 39 / 445 ح 19 ، بحار الأنوار : 22 / -1 الکافی : 1
ص: 137
پایان بخش اوّل
اشاره
در پایان این بخش دو مطلب را یادآور می شویم:
1 - قصیده همزیّه
2 - در فضیلت سادات گرامی و علویان
تذییل :
1 - قصیده همزیّه
سروده شرف الدین ابو عبد اللَّه محمّد سعید دلاصی (بوصیري)
البتّه ما از بخش پایانی این قصیده ابیاتی چند را به جهت طولانی شدن، حذف نمودیم.
این قصیده زیبا که در مدح پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم سروده شده ، چنین است :
کیف ترقی رقیّک الأنبیاء
یا سماء ما طاولتها سماء
لم یساووك فی علاك وقد حا
ل سنا منک دونهم وسناء
إنّما مثلوا صفاتک للنا
س کما مثل النجوم الماء
أنت مصباح کلّ فضل فما یص
در إلّا عن ضوئک الأضواء
لک ذات العلوم من عالم الغی
ب ومنها لآدم الأسماء
لم تزل فی ضمائر الکون تختا
ر لک الاُمّهات والآباء
مامضت فتره من الرسل إلّا
بشّرت قومها بک الأنبیاء
تتباهی بک العصور وتسموا
بک علیاء بعدها علیاء
وبدا للوجود منک کریم
من کریم آباؤه کرماء
نسب تحسب العلا بحلاه
قلدتها نجومها الجوزاء
حبّذا عقد سؤدد وفخار
أنت فیه الیتیمه العصماء
ومحیا کالشمس منک مضی ء
أسفرت عنه لیله غرّاء
لیله المولد الّذي کان للدي
ن سرور بیومه وازدهاء
وتوالت بشري الهواتف أن قد
ولد المصطفی وحقّ الهناء
وتداعی ایوان کسري ولولا
آیه منک ما تداعی البناء
ص: 138
وغدا کلّ بیت نار وفیه
کربه من خمودها وبلاء
وعیون للفرس غارت فهل کا
ن لنیرانهم بها إطفاء
مولد کان منه فی طالع الکف
ر وبال علیهمو ووباء
فهنیئاً به لآمنه الفض
ل الّذي شرّفت به حوّاء
من لحوّاء إنّها حملت أحمد
أو أ نّها به نفساء
یوم نالت بوضعه ابنه وهب
من فخار مالم تنله النساء
وأتت قومها بأفضل ممّا
حملت قبل مریم العذراء
شمتته الأملاك إذ وضعته
وشفتنا بقولها الشفاء
رافعاً رأسه وفی ذلک الرف
ع إلی کلّ سؤدد إیماء
رافعاً طرفه السماء ومرمی
عین من شأنه العلوّ العلاء
وتدلت زهر النجوم إلیه
فأضاءَت بضوئها الأرجاء
وتراءت قصور قیصر بالرو
م یراها من داره البطحاء
وبدت فی رضاعه معجزات
لیس فیها عن العیون خفاء
إذ أبته لیتمه مرضعات
قلن مافی الیتیم عنّا غناء
فأتته من آل سعد فتاه
قد أبتها لفقرها الرضعاء
أرضعته لبانها فسقتها
وبنیها ألبانهنّ الشاء
أصبحت شوّلًا عجافاً وأمست
مابها شائل ولا عجفاء
أخصب العیش عندها بعد محل
إذ غدا للنبیّ منها غذاء
یالها منّه لقد ضوعف الأج
ر علیها من جنسها والجزاء
وإذا سخّر الإله اُناساً
لسعید فإنّهم سعداء
حبّه أنبتت سنابل والعص
ف لدیه یستشرف الضعفاء
وأتت جدّه وقد فصلته
ولها من فصاله البرحاء
إذ أحاطت به ملائکه اللَّه
فظنّت بأنّهم قرناء
ورأي وجدها به ومن الوج
د لهیب تصلی به الأحشاء
فارقته کرهاً وکان لدیها
ثاویاً لایملّ منه الثواء
ص: 139
شقّ عن قلبه وأخرج منه
مضغه عند غسله سوداء
ختمته یمنی الأمین وقد أو
دع مالم یدع له أبناء
صان أسراره الختام فلا الفض
ض ملمّ به ولا الإفضاء
ألف النسک والعباده والخل
وه طفلًا وهکذا النجباء
وإذا حلّت الهدایه قلباً
نشطت للعباده الأعضاء
بعث اللَّه عند مبعثه الشه
ب حراساً وضاق عنه الفضاء
تطرد الجنّ عن مقاعد للسم
ع کما یطرد الذئاب الرعاء
فمحت آیه الکهانه آیا
ت من الوحی مالهن انمحاء
ورأته خدیجه والتقی وال
زهد فیه سجیّه والحیاء
وأتاها أنّ الغمامه والسر
ح أظلّته منهما أفیاء
وأحادیث أن وعد رسول اللَّه
بالبعث حان منه الوفاء
فدعته إلی الزواج وما أح
سن ما یبلغ المنی الأذکیاء
وأتاه فی بیتها جبرئیل
ولذي اللب فی الاُمور ارتیاء
فأماطت عنها الخُمُر لتدري
أهوي الوحی أم هو الإغماء
فاختفی عند کشفها الرأس جبري
ل فما عاد أو اعید الغطاء
فاستبانت خدیجه أنّه الکن
ز الّذي حاولته والکیمیاء
ثمّ قام النبیّ یدعو إلی اللَّه
وفی الکفر نجده واباء
اُمماً اُشربت قلوبهم الکف
ر فداء الضلال فیهم عیاء
ورأینا آیاته فاهتدینا
وإذا الحقّ جاء زال المراء
ربّ إنّ الهدي هداك وآیا
تک نور تهدي بها من تشاء
کم رأینا مالیس یعقل قد أل
هم ما لیس یفهم العقلاء
إذ أبی الفیل ما أتی صاحب الفی
ل ولم ینفع الحجا والذکاء
والجمادات أفصحت بالّذي أخ
رس عنه لأحمد الفصحاء
ویح قوم جفوا نبیّاً بأرض
ألفته ضبابها والظباء
وسلوه وحنَّ جذع إلیه
وقلوه وودّه الغرباء
ص: 140
أخرجوه منها وآواه غار
وحمته حمامه ورقاء
وکفته بنسجها عنکبوت
ما کفته الحمامه الحصداء
فاختفی منهم علی قرب مرآ
ه ومن شدّه الظهور الخفاء
ونحا المصطفی المدینه فاشتا
قت إلیه من مکّه الانحاء
وتغنّت بمدحه الجنّ حتّی
طرب الإنس منه ذاك الغناء
فاقتفی أثره سراقه فاسته
وته فی الأرض صافن جرداء
ثمّ ناداه بعد ما سیمت الخسف
وقد ینجد الغریق النداء
فطوي الأرض سائراً والسماوا
ت العلی فوقها له إسراء
فصف اللیله الّتی کان للمخ
تار فیها علی البراق استواء
وترقی به إلی قاب قوسی
ن وتلک السیاده القعساء
رتب تسقط الأمانی حسري
دونها ماوراءهنّ وراء
ثمّ وافی یحدّث الناس شکراً
إذ أتته من ربّه النعماء
وتحدّي فارتاب کلّ مریب
أو یبقی مع السیول الغثاء
وهو یدعو إلی الإله وإن شق
علیه کفر به وازدراء
ویدلّ الوري علی اللَّه بالتو
حید وهو المحجّه البیضاء
فبما رحمه من اللَّه لانت
صخره من ابائهم صماء
واستجابت له بنصر وفتح
بعد ذاك الخضراء والغبراء
وأطاعت لأمره العرب العر
باء والجاهلیّه الجهلاء
وتوالت للمصطفی الآیه الکب
ري علیهم والغاره الشعواء
وإذا ما تلا کتاباً من اللَّه
تلته کتیبه خضراء
وکفاه المستهزئین وکم ساء
نبیّاً من قومه استهزاء
ورماهم بدعوه من فناء ال
بیت فیها للظالمین فناء
خمسه کلّهم اُصیبوا بداء
والردي من جنوده الادواء
فدهی الأسود بن مطلب أ
ي عمی میّت به الأحیاء
ودَهی الأسود بن عبد یغوث
أن سقاه کأس الردي استسقاء
ص: 141
وأصاب الولید خدشه سهم
قصرت عنها الحیّه الرقطاء
وقضت شوکه علی مهجه العا
ص فللّه النقعه الشرکاء
وعلی الحرث القیوح وقد سا
ل بها رأسه وساء الوعاء
خمسه طهرت بقطعهم الأر
ض فکفّ الأذي بهم شلّاء
فدیت خمسه الصحیفه بالخم
سه إن کان للکرام فداء
فتیه بیّتوا علی فعل خیر
حمد الصبح أمرهم والمساء
یا لأمرأتاه بعد هشام
زمعه أنّه الفتی الأتاء
وزهیر والمطعم بن عدي
وأبوالبختري من حیث شاء
نقضوا مبرم الصحیفه إذ شد
دت علیه من العدا الأنداء
أذکرتنا بأکلها أکل منسا
ه سلیمان الأرضه الخرساء
وبها أخبر النبیّ وکم أخ
رج خبأ له الغیوب خباء
لاتخل جانب النبیّ مضاما
حین مسّته منهم الأسواء
کلّ أمر ناب النبیّین فالشدّ
ه فیه محموده والرخاء
لو یمسّ النظار هون من النا
ر لما اختیر للنضار الصلاء
کم یدعن نبیّه کفّها اللَّه
وفی الخلق کثره واجتراء
إذ دعا وحده العباد وأمست
منه فی کلّ مقله أقذاء
همّ قوم بقتله فأبی السیف
وفاء وفاءت الصفواء
وأبوجهل إذ رأي عنق الفح
ل إلیه کأنّه العنقاء
واقتضاه النبیّ دین الاراش
ي وقد ساء بیعه والشراء
ورأي المصطفی أتاه بما لم
ینج منه دون الوفاء النجاء
هو ما قد رآه من قبل لکن
ما علی مثله یعدّ الخطاء
وأعدت حمّاله الحطب الفه
ر وجاءت کأنّها الورقاء
یوم جاءت غضبی تقول أفی مثلی
من أحمد یقال الهجاء
وتولّت وما رأته ومن أین
تري الشمس مقله عمیاء
ثمّ سمّت له الیهودیّه الشا
ه وکم سام الشقوه الأشقیاء
ص: 142
فأذاع الذراع ما فیه من شرّ
بنطق إخفاؤه ابداء
وبخلق من النبیّ کریم
لم تقاصص بجرحها العجماء
منّ فضلًا علی هوازن إذ کا
ن له قبل ذاك فیهم رباء
وأتی السبی فیه أخت رضاع
وضع الکفر قدرها والسباء
فحباها برّاً توهّمت النا
س به إنّما السباء هداء
بسط المصطفی لها من رداء
أيّ فضل حواه ذاك الرداء
وغدت فیه وهی سیّده النس
وه والسیّدات فیه إماء
فتنزّه فی ذاته ومعانی
ه استماعاً أن عزّ منها اجتلاء
واملاء السمع من محاسن یملی
ها علیک الإنشاد والإنشاء
کلّ وصف له ابتدأت به استو
عب خیر الصفات منه ابتداء
سیّدٌ ضحکه التبسّم والمش
ي الهوینا ونومه الاغفاء
ما سوي خلقه النسیم ولا غی
ر محیاه الروضه الغناء
رحمه کلّه وحزم وعزم
ووقار وعصمه وحیاء
لاتحل البأساء منه عري الصب
ر ولاتستخفّه السرّاء
کرمت نفسه فما یخطر السو
ء علی قلبه ولا الفحشاء
عظمت نعمه الإله علیه
فاستقلّت لذکره العظماء
جهلت قومه علیه فأغضی
وأخو الحلم دأبه الإغضاء
وسع العالمین علماً وحلماً
فهو بحر لم تعیه الاعیاء
مستقل دنیاك أن ینسب الإم
ساك منها إلیه والإعطاء
شمس فضل تحقّق الظنّ فیه
أنّه الشمس رفعه والضیاء
فإذا ما ضحا محا نوره الظلّ
وقد أثبت الظلال الضحاء
فکان الغمامه استودعته
من أظلّت من ظلّه الدفقاء
خفیت عنده الفضائل وانجا
بت به عن عقولنا الأهواء
أمع الصبح للنجوم تجل
أم مع الشمس للظلام بقاء
معجز القول والفعال کریم ال
خلق والخلق مقسط معطاء
ص: 143
لاتقس بالنبیّ فی الفضل خلقاً
فهو البحر والأنام أضاء
کلّ فضل فی العالمین فمن فض
ل النبیّ استعارت الفضلاء
شقّ عن صدره وشقّ له البد
رو من شرط کلّ شرط جزاء
ورمی بالحصی فأقصد جیشا
ما العصا عنده وما الإلقاء
ودعا للأنام إذ دهمتهم
سنه من محولها شهباء
فاستهلّت بالغیث سبعه أیّا
م علیهم سحابه وطفاء
تتحرّي مواضع الرعی والسق
ي وحیث العطاش توهی السقاء
وأتی الناس یشتکون أذاها
ورخاء یؤذي الأنام غلاء
فدعا فانجلی الغمام فقل فی
وصف غیث اقلاعه استسقاء
ثمّ أثري الثري وقرّت عیون
بقراها وأحییت أحیاء
فتري الأرض غبه کسماء
أشرقت من نجومها الظلماء
تخجل الدرّ والیواقیت من نو
ر رباها البیضاء والحمراء
لیته خصّنی برؤیه وجه
زال عن کلّ من رآه الشقاء
مسفر یلتقی الکتیبه بسا
ما إذا أسهم الوجوه اللقاء
جعلت مسجداً له الأرض فاهتزّت
به للصلاه منها حراء
مظهر شبحه الجبین علی البر
ء کما أظهر الهلال البراء
ستر الحسن منه بالحسن فأعجب
بجمال له الجمال وقاء
فهو کالزهر لاح من سجف الآکام
والعود شقّ عنه اللحاء
کادها أن یغشی العیون سنی منه
لسرّفیه حکته ذکاء
صانه الحسن والسکینه أن تظه
هر فیه آثارها البأساء
وتخال الوجوه أن قابلته
ألبستها ألوانها الحرباء
فإذا شمت بشره ونداه
إذ هلتک الأنوار والانواء
أو بتقبیل راحه کان للَّه
وباللَّه أخذها والعطاء
تتّقی بأسها الملوك وتحظی
بالغنی من نوالها الفقراء
لاتسل سیل جودها إنّما یک
فیک من وکف سحبها الانداء
ص: 144
درّت الشاه حین مرّت علیها
فلها ثروه بها ونماء
نبع الماء أثمر النخل فی عام
بها سبّحت بها الحصباء
أحیت المرملین من موت جهد
أعوز القوم فیه زاد وماء
فتغذّي بالصاع ألف جیاع
وتروي بالصاع ألف ظماء
ووفی قدر بیضه من نضار
دین سلمان حین حان الوفاء
کان یدعی قنا فاعتق لما
أینعت من نخیله الاقناء
أفلا تعذرون سلمان لما
أن عرته من ذکره العرواء
أزالت بلمسها کلّ داء
أکبرته أطبّه واساء
وعیون مرت بها وهی رمد
فارتها مالم تر الزرقاء
وأعادت علی قتاده عیناً
فهی حتّی مماته النجلاء
أو بلثم التراب من قدم لا
نت حیاء من مشیها الصفواء
موطی ء الأخمص الّذي منه للقل
ب إذا مضجعی اقض وطاء
وخطی المسجد الحرام بممشا
ها ولم ینس خطوه إیلیاء
ورمت إذ رمی بها ظلم اللی
ل إلی اللَّه خوفه والرجاء
دمیت فی الوغی لتکسب طیباً
ما أراقت من الدم الشهداء
فهی قطب المحراب والحرب کم دا
رت علیها فی طاعه أرخاء
وأراه لو لم یسکن بها قب
ل حراء ماجت بها الدأماء
عجباً للکفّار زادوا ضلالًا
بالّذي فیه للعقول اهتداء
والّذي یسألون منه کتابا
منزل قد أتاهموا وارتقاء
أو لم یکفهم من اللَّه ذکر
فیه للناس رحمه وشفاء
أعجز الإنس آیه منه والج
نّ فهلّا تأتی به البلغاء
کلّ یوم تهدي إلی سامعیه
معجزات من لفظه القرّاء
تتحلّی به المسامع والأف
واه فهو الحلیّ والحلواء
رق لفظاً وراق معنی فجأت
بحلاها وحلیّها الخنساء
وأرتنا فیه غوامض فضل
رقه من زلالها وصفاء
ص: 145
إنّما تجتلی الوجوه إذا ما
جلیت عن مراتها الأصداء
سور منه أشبهت صوراً منا
ومثل النظائر النظراء
والأقاویل عندهم کالتماثی
ل فلا یوهمنّک الخطباء
کم أبانت آیاته من علوم
عن حروف أبان عنها الهجاء
فهی کالحبّ والنوي أعجب الز
رّاع منه سنابل وزکاء
فأطالوا به التردّد والر
یب فقالوا سحر وقالوا افتراء
وإذا البیّنات لم تغن شیئاً
فالتماس الهدي بهنّ عناء
وإذا ضلّت العقول علی عل
م فماذا تقوله النصحاء
قوم عیسی عاملتمو قوم موسی
بالّذي عاملتکم الحنفاء
چگونه پیامبران می توانند به مقام و منزلت والاي تو برسند؛ اي آسمانی که هیچ آسمانی نتوانست به اوج والاي تو برسد؟
آنان نه فقط نتوانستند به مقام و منزلت تو برسند؛ بلکه میان مقام والاي تو و آنان فاصله و ارتفاع زیادي است.
آنان انعکاسی از صفات تو در میان مردم بودند، همان گونه که آب منعکس کننده صورت ستارگان است.
(اي رسول خدا!) تو چراغ پرفروز هر فضیلت و برتري هستی؛ روشنایی وجود ندارد جز از پرتو انوار درخشان تو.
تو داراي جوهر و ذات دانش ها از عالم غیب هستی ، حال آن که بهره حضرت آدم علیه السلام از آن ، تنها اسامی آنان بود .
براي تو همواره در حقیقت هستی مادران و پدران (پاکیزه) برگزیده می شد .
از دوران پیامبري پیامبران زمانی نمی گذشت جز آن که مژده آمدن تو را براي اُمّت خود نوید می دادند.
عصرها و زمانها به وجود تو افتخار نموده و به منزلت والاي تو مدارج تکاملی خود را طی می کنند.
جهان هستی از تو آغاز شد که تو خود از پدران بزرگوار و اصیل ، پا به جهان هستی گذاشتی.
نسب و نژاد برتر تو چنان است که گمان می رود که ستارگان در وسط
ص: 146
1) را احاطه کرده اند. ) « جوزاء » آسمان ، ستاره
آفرین بر تو ! که تو در میان گردن بندِ سروري و افتخار همانند یک گوهر بی مانند هستی.
چهره درخشان تو همانند آفتاب عالمتاب چنان تابید که با آمدن تو شبِ تاریک روشن گردید.
شب میلاد تو شبی بود که روزش براي دین با سرور و شکوفایی آغاز شد.
در آن شب، نوید دهندگان پیوسته نوید دادند که: هان! محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم دیده به جهان گشود و
سزاوار است که تبریک و تهنیت گفته شود .
در آن شب، کنگره هاي ایوان کسري شکست که اگر جز معجزه و نشانه اي از تولّد تو بود آن بناي باشکوه نمی شکست.
در آن شب، آتشِ آتشکده ها خاموش گشت و آنها روز خود را به خاطر خاموشی آتش، با بلا و گرفتاري آغاز نمودند.
شبی که آبِ چشمه هاي پارسیان فرو رفت، به راستی آیا آتش آنان با آن آب خاموش گردید؟
میلادي که از آن در طالع و سرنوشت کفر ، خواري و بیچارگی و نابودي رقم خورد .
پس گوارا باد براي آمنه علیها السلام به خاطر این ولادت فضیلتی که مایه عزّت و شرف او بر حضرت حوّاء علیها السلام
گردید .
حواء علیها السلام کدام فرزندي را به وجود آورد؟ در حالی که آمنه علیها السلام احمد صلی الله علیه وآله وسلم را در رحم
خود حمل کرد و او را به دنیا آورد؟
با متولّد کردن او به افتخاري دست یافت که هیچ زنی به آن دست نیافت. « وهب » آري، و آن روزي بود که دخت بزرگوار
او براي قوم خود فرزندي را آورد که از فرزند مریم عزرا - که پیش از او آورده بود بهتر بود.
وقتی آن مولود مبارك را زایید فرشتگان بر او تبریک گفته و ما نیز به سخن آنان بهبود یافتیم.
آن مولود مبارك به هنگام ولادت سرش را بالا گرفت و این اشاره به سر
« مترجم » . -1 جوزاء : ستاره اي که گفته می شود در وسط آسمان قرار می گیرد
ص: 147
بلندي، و مجد و عظمت او بر هر بزرگی بود.
دیدگانش به سوي آسمان بود و به اطراف می نگریست و این نشانه شأن و منزلت والاي اوست.
پرتو ستارگان به استقبال او آمد و بدین گونه از نور او همه جا روشن و نورانی گشت.
بود آنها را دید. « بطحاء » تا جایی که کاخ هاي قیصر روم دیده شد و آن که خانه اش در سرزمین
در شیر دادن او معجزه و شگفتی هایی ظاهر گشت که این معجزه ها از دیده کسی پنهان نیست.
در آن هنگام که زنان شیر ده به خاطر یتیم بودنش از پذیرش او سرباز زده و گفتند: از یتیم بهره اي به ما نمی رسد.
پا پیش گذاشت در حالی که به جهت فقرش کسی به او بچّه شیرخوارش را نمی داد . « سعد » از خاندان « بانویی » تا آن که
او این کودك مبارك را شیر داد و به برکت او خود و فرزندانش نیز از شیر گوسفندان سیراب شدند.
بامدادان از فقر و گرسنگی شکمش به کمرش چسبیده بود؛ ولی شامگاهان وقتی آن کودك مبارك را تحویل گرفت
گرسنگی و فقر از خانه او رخت بربست.
آن هنگام که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از او شیر خورد؛ زندگی او با برکت و پر نعمت گردید.
چقدر خوشایند است نعمت بزرگی که بر آن، اجر و پاداشِ مضاعف داده شد .
زمانی که خداوند افرادي را براي خدمت به فرد سعید و خوشبختی می گمارد؛ پس آنان همه خوشبخت می گردند.
آري ، این دانه اي است که خوشه هاي زیادي از آن می روید و از برگ هاي آن ناتوانان به شرف می رسند.
حلیمه سعدیّه او را از شیر باز گرفت و نزد جدّ بزرگوارش آورد، او از شیر گرفتن او نیز حکایاتی داشت.
ص: 148
چرا که در آن هنگام فرشتگان خدا دور آن کودك مبارك را گرفته بودند به گونه اي که حلیمه خیال کرد آنها قرین و همراه
او هستند.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شادمانی او را حس کرد که از شادمانی او آتشی بر افروخته شد که وجود اورا گرم کرد.
حلیمه با ناخشنودي و کراهت از آن کودك زیبا جدا شد، چرا که وقتی در کنارش بود از بودن او خسته و ملول نمی شد.
هنگام شستن او (جبرئیل) قلبش را شکافت و از آن تکّه گوشتی سیاه بیرون آورد.
آنگاه جبرئیل امین پس از آن که چیزي در آن نهاد - که در دل هیچ انسانی ننهاده بود - بر آن مهر زد.
و به وسیله آن مهر، اسرار نهفته را حفظ کرد که دیگر به هیچ عنوان شکسته نخواهد شد.
به همین جهت، از همان دوران کودکی با عبادت و خلوت با خدا اُنس گرفت که سرشت نجیبان و برگزیدگان چنین است.
و هر گاه هدایت در دلی قرار گیرد، اعضاي بدن براي عبادت و پرستش فعّال می گردد.
خداوند متعال در آن هنگام که او را براي پیامبري بر انگیخت؛ شهاب هایی را براي نگهبانی او فرستاد و اطراف او را احاطه
کرد.
تا آنان، جنّیان را از استراق سمع و تجسس باز داشته و آنها را همانند راندن چوپان گرگان را، از گلّه برانند.
بنابراین، آیات و نشانه هاي وحی که زوال پذیر نیستند نشانه هاي کهانت را از بین برد.
خدیجه علیها السلام در حالی او را دید و با او دیدار کرد که او مزیّن به صفات برجسته پرهیزکاري، زهد و حیاء بود.
هنگامی که او به دیدار خدیجه علیها السلام رفت ابري بر او سایه افکنده بود و از حرارت خورشید او را مصون می نمود.
و احادیثی که بیانگر بر انگیخته شدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود که وقت وفاي آن رسیده است .
ص: 149
خدیجه علیها السلام به او پیشنهاد ازدواج داد، و چه زیباست که باهوشان چنین به آرزو می رسند.
در خانه خدیجه علیها السلام بود که جبرئیل به دیدار حضرتش آمد، و به راستی براي خردمند در این اُمور جاي تفکّر و
اندیشه است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که در حال دریافت وحی الهی بود و پوشش برخود انداخته بود، خدیجه علیها السلام
پوشش از چهره مبارکش برداشت، تا بداند که آیا او دریافت وحی می کند یا در حال بی هوشی است؟
در این هنگام که می خواست پوشش از صورت حضرتش بردارد جبرئیل از دیده اش پنهان گشت و دیده نشد تا این که
پوشش روي حضرتش انداخت.
بنابراین، حضرت خدیجه علیها السلام فهمید که او همان گنج و همان کیمیایی است که به دنبالش بود.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برخاست و مردم را به سوي خدا فرا خواند و این در حالی بود که ملّت کفر قوي بوده و
به شدّت او را رد می کرد.
آنان اُمّتی بودند که دلهایشان آکنده از کفر بود و بیماري گمراهی ریشه در وجود آنها دوانده بود.
و ما نشانه ها و معجزات او را به چشم خودمان دیدیم و به راه حق هدایت شدیم، و هنگامی که حقّ فرا رسد جدل، نزاع و مراء
از بین می رود.
پروردگارا! به راستی که هدایت، همان هدایت توست و آیات و نشانه هاي تو نوري است که به وسیله آن ، هر که را بخواهی
هدایت می نمایی.
چقدر دیده شده که افراد غیر عاقل به چیزي ملهم شده و فهمیده اند که خردمندان از فهم آن ناتوان بوده و نفهمیده اند.
در آن هنگام که صاحبان فیل به تخریب خانه خدا آمدند، فیل امتناع ورزید؛ در حالی که صاحب فیل نفهمید و هوش و
ذکاوتش سودي به او نرسانید.
و جمادات و اشیاي بی جان با فصاحت، زبان به سخن گشودند و سخنی براي پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفتند که بهترین
فصیحان از بیان آن عاجز بودند.
واي بر حال قومی که بر پیامبري در سرزمینی که سوسمارها و آهوان آنجا با او انس داشتند، بر او ستم نمودند.
آنان او راندند و تحمّل فراقش را داشتند؛ در حالی که تنه درخت تاب
ص: 150
فراقش را نداشت، آنان او را از خودشان دور نمودند؛ در حالی که مهر و محبّت او بر دل غریبه ها نشست.
او را از سرزمین خودش بیرون نمودند، او به غاري پناه برد و کبوتري نقره فام از او حمایت نمود.
عنکبوتی نیز با تارهاي خود از او محافظت نمود، محافظتی که کبوتر، توانایی آن را نداشت.
پس او از دیده آنان پنهان گشت در حالی که در نزدیک دید آنان بود، که از شدّت ظهور در خفا و پنهانی بسر می برد.
و بدین وسیله حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم وقتی به مدینه نزدیک شد شهر مکّه در اشتیاق او گشت.
جنّیان در مدیحه سرایی او آواز سر دادند؛ به گونه اي که انسانها از آواز آنان به وجد و سرور آمدند.
ردّ پاي آن حضرت را یافت؛ ولی سرزمین بی آب و علف او را در خود فرو برد. « سراقه »
آنگاه که زمین او را می بلعید، او همانند افراد غرق شده آن حضرت را براي نجات خویش خواند.
پس از آن، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم سرزمین را با سرعت طی کرد و او داراي سیر آسمانهاي والایی است که بالاي
زمینند.
سوار شد. « براق » پس توصیف کن شبی را که پیامبر برگزیده صلی الله علیه وآله وسلم بر
رسید که این قلّه سیادت و بزرگی بود. « قاب قوسین » و با آن اوج گرفت و به
و این مقاماتی بود که آرزوها به آن نمی رسند و چنین آرزوها با حسرت و اندوه بر صاحبش باز می گردد.
آنگاه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر زمین برگشت و به شکرانه این، مردم را در جریان نعمتهایی که پروردگارش به او
ارزانی کرده بود، قرار داد.
این معجزه را ارائه داد و باقاطعیّت بیان نمود، پس تردید ناباوران همچون کف و چرك بر روي آب، آشکار گشت.
او مردم را به سوي خدا فرا می خواند، گرچه اهل کفر بر او سخت گرفته و او را تحقیر می نمودند.
ص: 151
او مردم را با توحید به سوي خداوند راهنمایی می فرمود که همین راه روشنی براي رساندن مردم به سوي خداست.
و در اثر رحمت و نرمی که از خداوند داشت، صخره هاي سخت در برابرش نرم شد.
پس از آن بود که زمین تیره و آسمان آبی دعوت او را پذیرفته و او را یاري کرده و پیروزي را بر او به ارمغان آورد.
و بدین وسیله عرب اصیل و جاهلیّت آکنده از جهل و نادانی از فرمان او اطاعت کرد.
و پیوسته آیات بزرگ الهی بر محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم فرود می آمد، به گونه اي که همه جا را فرا گرفت.
هنگامی که آیات الهی را از کتاب می خواند، گروهی از فرشتگان از آن حضرت حمایت می نمودند.
و او را از شرّ مسخره کنندگان باز می داشتند و چه بسیار قومی بودند که پیامبر خودشان را مسخره می کردند.
پیامبر در آستانه خانه خدا بر آنان نفرین نمود تا ستمگران نابود گردند.
آن پنج نفر (کافري که حضرتش را مورد آزار قرار می دادند) همگی توسّط لشکر بیماري زا به بیماري و مرگ مبتلا شدند.
مبتلا به مصیبتی شد که اگر آن مصیبت بر همه خلق وارد می شد، همه را از بین می برد. « اسود بن مطلب » پس
چنان درد آور بود که جرعه جرعه جام مرگ را بر او می نوشانید. « اسود بن عبد یغوث » مصیبت
مورد هدف تیري قرار گرفت که اگر به مار چابکی اصابت می کرد آن را از پا در می آورد. « ولید »
نشست که خدا می داند به چه حال افتاد. « عاص » و خاري بر پیشانی
شمشیرهاي برّانی سرازیر شد؛ به گونه اي که سر از بدنش جدا کردند. « حرث » و بر سر
و بدین وسیله زمین از شرّ آنان پاك گشته و از آزار دستان شل آنان جلوگیري شد.
ص: 152
پنج نفر چنین در برابر پنج صحیفه فدا شدند، اگر بتوان براي افراد کریم چنان مقابله اي نمود.
جوانمردانی که براي انجام کار خیر، شب را تا صبح بیدار ماندند به گونه اي که بامداد و شامگاه از کار آنان سپاسگزاري
نمود.
انجام داد به راستی که او جوانمردي فعّال بود. « هشام » بعد از « زمعه » چه کار مهمّی بود که
می خواستند چه کاري انجام دهند؟ » ابوالبختري « و » مطعم بن عدي « و » زهیر « همچنین
آري، آنان صحیفه اي را که دشمنان در آن سرسختانه پیمان بسته بودند، بهم زدند.
با خورده شدن آن صحیفه به یاد خورده شدن عصاي حضرت سلیمان علیه السلام توسّط موریانه بی زبان، افتادیم.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از طریق وحی از این امر خبر داد و چه بسیار اتّفاقات غیبی که آن حضرت از آنان خبر داده
است.
گمان مبر که جانب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ستمی بود در آن هنگام که اسائه ادبی از ناحیه آنان به حضرتش می
رسید.
هر چه بر سر پیامبران آمده - چه سختی و چه آسایش و رفاه - همه خوب و پسندیده است.
چرا که اگر به خاطر آتش ، آسیبی به طلا می رسد؛ هرگز آن را در آتش قرار نمی دادند.
چه بسیار افرادي بودند که در پی آزار پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودند؛ ولی خداوند آنان را باز داشت و چنین
افرادي از مردم بسیار بودند که جرأت چنین کاري را داشتند.
در آن هنگام که به تنهایی بندگان را به سوي حق دعوت می نمود و از این دعوت آشکار خاري در چشمان مردم فرو رفت.
تا جایی که گروهی تصمیم گرفتند آن حضرت را بکشند؛ ولی شمشیر امتناع نمود و صفا و آرامش دوباره باز گشت.
هنگامی که ابوجهل می خواست آن حضرت را بیازارد؛ ناگاه شتر غول
ص: 153
پیکري را دید که قصد بلعیدن او را داشت.
ابوجهل در خرید و فروش بر سر مردي کلاه گذاشته بود و دین او را نمی داد که پیامبر دین او را تقاضا کرد.
وقتی دید پیامبر به خاطر آن آمده، ناگزیر شد و چاره اي براي نجات جز پرداخت نداشت.
البتّه ابوجهل پیش از این، چندین بار از آن حضرت معجزه هایی دیده بود، ولی بر همچون فردي چنین کاري ، خطا شمرده
نمی شود.
بود که سنگهایی آماده کرده و همچون گرگ ماده اي به سراغ پیامبر آمد. « حمّاله الحطب » و از جمله آزار دهندگان
در حق او فرود آمده بود) با خشم نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: آیا به همچو منی، « تبّت » روزي (که سوره
احمد هجو می نماید؟
هر چه گشت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را ندید، چگونه چشم نابینا آفتاب را ببیند؟
آنگاه که زن یهودي حضرتش را با گوشت گوسفندي مسموم کرد، چه شقاوت هایی از اشقیا به حضرتش رسید؟
پس دست گوسفند (به اذن خدا) لب به سخن گشود و پنهان کاري او را افشا نمود.
و از آنجایی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم داراي خلق کریمی بود به زبان بسته قصاص تعلّق نگرفت.
بر آنان فضیلتی بخشید؛ چرا که پیش از آن، در میان آنان تربیت شده اي بود. « هوازن » در جنگ
وقتی اسیران را آوردند در میان آنان خواهر رضاعی داشت که کافران ارزش او را پایین آورده و او را اسیر نموده بودند.
وقتی او نزد حضرت آمد، حضرت چنان به او نیکی کرد که مردم خیال کردند او را براي حضرتش هدیه آورده اند.
آري، محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم پیراهن خود را براي او پهن کرد، که این بالاترین برتري براي آن زن بود.
وقتی او در روي این پیراهن نشست، خانم زنان شد در حالی بانوان در برابرش کنیز شدند.
ص: 154
آري ، با گوش دادن به اوصاف ذات آن حضرت و معانی آن، روحت را شاد گردان که احاطه به کنه اش سخت است.
و گوش خود را از محاسن صفات آن حضرت - که به صورت نثر و شعر گفته می شود - پر کن.
چرا که هر صفت خوب از او آغاز شده و همه صفات خوب او را احاطه کرده و از او آغاز شده است.
او آقاي بزرگواري است که خنده اش تبسّم و لبخند ، راه رفتنش با وقار و آرامی و خوابش چرت زدن است.
خلق و خوي او همانند نسیم سحري است و زندگی او همانند باغ پربار است.
همه وجودش مهر و رحمت، حزم و عزم، جدّیت و وقار و عصمت و حیاء بود.
صبر و شکیبایی او را سختی زندگی از بین نمی برد و رفاه و آسایش آن، او را سبک نمی کرد.
او چنان بزرگوار و کریم است که هرگز بدي و زشتی در دل پاکش خطور نمی کند.
خداوند متعال آنقدر نعمت بزرگ براي او ارزانی داشت که بزرگان در برابر او کوچک و حقیر گشتند.
قوم او با حضرتش به نادانی رفتار کردند؛ ولی او چشم پوشید و عفو کرد، چرا که برادر حلم و شکیبایی بوده و سرشت و
روش او چشم پوشی بود.
علم و حلم او همه جهانیان را فرا گفت، چرا که او دریاي بیکرانی است که هرگز کم نمی شود.
دنیاي تو آن قدر کوچک و بی ارزش است که بتواند امساك را بر او نسبت دهد که اعطا از اوست.
آفتاب فضیلت در وجود او تحقّق یافته؛ در واقع او همان خورشید والا و درخشان است.
هنگامی که آشکار می گردد پرتو نورش سایه ها را از بین می برد، و به راستی سایه ها را درخشش و روشنایی ثابت می
نماید.
ص: 155
او کسی است که ابر او را بر بالش نهاد، چه کسی است که آنها بر او سایه افکنند؟
فضایل و برتریها در پیشگاه او سبک گشته و به سبب آن، هوا و هوسها از خرد و عقول ما دور شده است.
آیا با وجود سپیده دم، ستارگان می توانند آشکار گردند؟ یا با و جود آفتاب، تار یکی می تواند مقامت نماید؟
گفتار و کردار او معجزه آسا، خلق و خوي او بزرگوار و احسان او عادلانه است.
هرگز در فضل و برتري کسی را با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مقایسه نکن، زیرا که او دریاي بی کرانی است و مردم
پرتوي بیش نیستند.
همه فضیلت هایی که در جهانیان است از فضل و برتري پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است، بلکه همه خوبان فضایل را از آن
حضرت به عاریت گرفته اند.
همه (فضایل) از سینه او جدا شده و ماه نیز براي او دو نیمه شد و براي هر شرطی جزایی است.
او به سوي لشکریان کفّار سنگ ریزه انداخت و آنان از هم پاشیده و رو به رو نشدند.
در آن سال که خشکسالی بر مردم وارد شده بود بر آنان دعاي باران کرد.
و در اثر دعاي آن حضرت ، هفت روز بر آنان باران بارید و خشکسالی از بین رفت.
تا جایی که محل چراي حیوانات را سیراب کرد و هر جایی که احساس تشنگی می گشت، سیراب نمود.
آنقدر باران بارید که مردم از آزار آن شکوه نمودند که از سیلاب در ناراحتی هستند.
آن حضرت دعا کرد و آسمان از ابر صاف گشت، پس بگو در وصف بارانی که سیراب می نماید.
آنگاه زمین از باران سیر گشت و چشمها روشن گردیده و مردم زنده شدند.
زمین را همانند آسمان می بینی که از ستارگان آن، تاریکی ها روشن می گردد.
دُرها و یاقوت ها از نور او که همه سفیدي ها و سرخی ها را فرا گرفته،
ص: 156
شرمنده اند.
اي کاش! یکبار به دیدار چهره زیباي او نایل می شدم، چهره اي که هر کس ببیند شقاوت از او دور می گردد.
چهره اي که اگر لشکري خسته او را می دیدند، با دیدن او خستگی آنها زایل می شد.
او کسی است که زمین براي او سجده گاه قرار داده شده و این زمین از خوشحالی به اهتزاز در آمد در آن هنگام که در غار
حرا به نماز مشغول شد.
درخشش و روشنی چهره او همانند درخشش و روشنی مهتاب بر سرزمینهاست.
حسن و زیبایی او با حسن و زیبایی پنهان گشت، پس جمال و زیبایی از جمال و زیبایی او در شگفت شد.
او همانند شکوفه اي است که از درون گیاه شکوفه زد و مانند ساقه اي است که تخت از آن پدید آمد.
درخشش نور او نزدیک است چشمها را خیره سازد و این به جهت رازي است که باهوشان گفته اند.
زیبایی چهره او و وقار سکینه اش او را از آشکارشدن آثار سخت حفظ نمود.
وقتی چهره ها با او رو به رو می گردند خیال می کنند که از طیف نور آن حضرت مانند حرباء (آفتاب پرست) ( 1) رنگ هاي
گوناگون بر تن می کنند.
وقتی بوي خوش بدن او را بوییدي در آن هنگام انوار بر تو درخشیده است.
یا هنگامی که دست او را بوسیدي؛ دستی که براي خدا و به خاطر خدا می گیرد و احسان می نماید.
این دستی است که پادشاهان از آن حذر داشته و بی نوایان به بی نیازي از آن اُمیدوارند.
جود و بخشش این دست همواره همانند سیلاب جاري است و این براي تو از دستهاي دیگر کافی است.
هنگامی که این دست بر پستان خشکیده گوسفند خورد، شیر آن حیوان
« مترجم » ... -1 آفتاب پرست ؛ نام جانوري است که در آفتاب تغییر رنگ می دهد
ص: 157
جاري گشت و سرمایه زیاد و سودي فراوان حاصل شد.
و در آن سالی که این دست به چشمه خشکیده خورد؛ آبش جوشید و نخل خرما میوه داد و به وسیله او سنگریزه تسبیح
خواند.
از جوشش این چشمه، تشنگان از مرگ سخت رهایی یافتند و قومی که در نداري و فقر بودند زاد و توشه و آب ذخیره
کردند.
و از معجزه او بود که با غذایی که به اندازه یک صاع بود هزار گرسنه سیر شده و با یک صاع آب، هزار تشنه سیراب گشتند.
و قرض سلمان را که به اندازه یک تخم مرغ طلا بود وفا نمود و آبروي او را خرید در آن هنگام که وقت بدهکاري او فرا
رسیده بود.
وقتی هسته هاي خرما در عرض یک ساعت رشد کرد و تبدیل به نخل بلند قامت گردید و بدین وسیله سلمان از بندگی نجات
پیدا کرد و آزاد شد.
آیا عذر سلمان را نمی پذیرید در آن هنگام که او را از بندگی آزاد نمود؟
آري، هر درد سختی که پزشکان از مداواي آن ناتوان و خسته شده بودند، وقتی حضرت دست مبارکش را به آن لمس می
نمود بیماري شفا پیدا می کرد.
چه چشم هاي بیماري که وقتی با دست مبارکش لمس کرد بهبود یافته و چنان دیدشان قوي گشت که در شب ، مانند روز
می دیدند.
آسیب دید، حضرتش چشمش را شفا داد به گونه اي که تا آخر عمر چشمش از نور می « قتاده » در هنگام جنگ، وقتی چشم
درخشید.
یا با بوسیدن خاك قدم آن حضرت، قدمی که از راه رفتن با صفاي آن باحیاتر می شد.
جاي پایی که جایگاهش روي قلب است آن هنگام که پاي بر زمین گذارد.
این قدمی است که به سوي مسجد الحرام حرکت کرده و هرگز علی علیه السلام گام هاي استوار او را فراموش نمی نماید.
در آن هنگام که تاریکی شب همه جا را فرا می گیرد او با بیم و اُمید با این پاها به سوي خدا می رود و به عبادتش مشغول می
گردد.
این پاها در جنگ خونین شد تا از خونش ، شهدا کسب عطر نمایند.
این پاها هم در محراب عبادت می آیستند و هم در میدان نبرد مقاومت
ص: 158
می نمایند، چقدر در عبادت و آسایش قدم زده اند؟
آرام نمی شد با پاها صحراها را به هیجان در می آورد. « حراء » او را چنان می بینم که اگر پیش از آن در غار
از کافران در شگفتم؛ از کسی که خردمندان را هدایت می فرمود، به گمراهی خود افزودند.
و از آن حضرت درخواست کتاب آسمانی می نمایند در حالی که قرآن را با آن همه عظمت ، بر آن ها آورده است.
آیا قرآن براي آنها بس نبود که ذکري از خداست و در آن براي مردم رحمت و شفاست؟
کتابی که انس و جن از آوردن آیه اي از آن ناتوان هستند؟ آیا بلیغان توانایی این را دارند؟
کتابی که هر روز با الفاظ رسا و شیوا براي شنوندگان خود معجزه هایی اهدا می کند.
کتابی که گوشها با شنیدن آن و دهانها با خواندن آن زینت داده می شوند؛ چرا که آن ، همان زیور و شیرین است.
کتابی که داراي الفاظ لطیف و معانی لطیفتر که همانند بانوي زیبایی که با زیورآلات فرود آمده است.
کتابی که مشکلات فضیلت را به ما نشان داد که از رقیقی، زلال و صاف بود.
به راستی که آن، چهره ها را جلاء می دهد در آن هنگام که صورتها کدر و تیره باشند.
سوره هاي آن، همانند تصویرهایی از زندگی ما و همانند چشم بینندگان است.
سخنان آن در نزد مردم، همانند مجسّمه هاست پس خطیبان توانا نمی توانند تو را به توهّم بیندازند.
چقدر آیات آن از علوم و دانشها را جدا ساخت؛ از حروفی که حروف هجاء از آن جدا شدند.
این آیات، همانند دانه و هسته اي هستند که وقتی کاشته شوند به سنبل هاي طلایی و پاکیزه درآیند که زارعان درشگفت
شوند.
ص: 159
ولی وقتی کافران این آیات را شنیدند به شکّ و تردید افتاده به او افتراء بسته و گفتند: این سحري بیش نیست.
در صورتی که آن آیات روشن چیزي از آنها را بی نیاز نساخت؛ بلکه درخواست هدایت نیز بر آنها خستگی و گمراهی شد.
هنگامی که خردها با علم و دانش گمراه گردند، دیگر نصحیت کنندگان چه می توانند بگویند؟
قوم عیسی علیه السلام و قوم موسی علیه السلام نیز همانند شما که با دین حنیف، رفتار نمودید، رفتار نمودند.
تا آنجا که گوید :
وعلیّ صنو النبیّ ومن دي
ن فؤادي وداده والولاء
ووزیر ابن عمّه فی المعالی
ومن الأهل تسعد الوزراء
لم یزده کشف الغطاء یقیناً
بل هو الشمس ما علیه غطاء
و علی علیه السلام برادر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که عطاي دل من با محبّت و ولایت اوست.
او وزیر و پسرعمویش در مقامات والا بود که از لیاقت و شایستگی او وزرا به سعادت می رسند.
کسی که اگر پرده ها کنار رود ذرّه اي به یقین او نمی آفزاید، بلکه او همان آفتاب عالمتابی است که پرده و پوششی ندارد.
تا آنجا که گوید:
وباُمّ السبطین زوج علی
وبنیها ومن حوته العباء
و به وسیله مادر دو سبط او و همسر علی علیه السلام و و فرزندان او و کسانی که در زیر عبا بودند.
تا آنجا که گوید :
قد تمسّکت من ودادك بالحب
ل الّذي استمسکت به الشفعاء
وأبی اللَّه أن یمسّنی السوء
بحال ولی إلیک التجاء
ص: 160
به راستی که از دوستی تو به ریسمانی که شفاعت خواهان به آن چنگ زده اند، چنگ زدم.
خداوند ممنوع کرده که هرگز به من بدي برسد؛ چرا که من به سوي تو پناه آورده ام.
تا آنجا که گوید:
وبحبّ النبیّ فابغ رضا اللَّه
ففی حبّه الرضا والحیاء
کیف یصدأ بالذنب قلب محبّ
وله ذکرك الجمیل جلاء
هذه علّتی وأنت طبیبی
لیس یخفی علیک فی القلب داء
و با مهر و محبّت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در طلب رضاي خدا باش، چرا که در حبّ او، خشنودي و حیاست.
چگونه دل محبّ و دوستدار او زنگ گناه می گیرد، در حالی که با یاد زیباي او دل جلا پیدا می کند.
آري، این درد من است و تو طبیب منی، که درد دل هیچ کسی بر تو پنهان نیست.
تا آنجا که گوید:
کیف یستوعب الکلام سجایا
ك وهل تنزح بحار الأنوار الرکاء ؟
لیس من غایه لمدحک ابغی
ها وللقول غایه وانتهاء
فسلام علیک تتري من اللَّه
وتبقی به لک البأواء
وسلام علیک منک فما غی
رك منه لک السلام کفاء
وسلام من کلّ ما خلق اللَّه
لتحیا بذکرك الاملاء
وصلاه کالمسک تحمله من
نی شمال إلیک أو نکباء
وسلام علی ضریحک تخضل
ل به منه تربه وعساء
وثناء قدّمت بین یدي نج
واي إذ لم یکن لديّ ثراء
ما أقام الصلاه من عبداللَّه
وقامت بربّها الأشیاء
ص: 161
چگونه این کلمات گنجایش فضایل و سجایاي تو را دارند و آیا لیوانی گنجایش دریایی را دارد؟
پایانی براي مدح و تعریف تو نیست، در حالی که هر گفتاري سرانجام و پایانی دارد.
بنابر این، سلام خدا بر تو پیوسته باد و یاد شما تا ابد پاینده باد.
سلام بر شما از شما؛ که از غیر تو سلام کافی نیست.
سلام از همه آفریدگان خدا که همه مکان ها از تحیّت شما پر باد.
درودي از مشک بر شما از نسیم شمال و بادي که از میان صبا و شمال می وزد، می فرستم.
و سلام بر ضریح مطهّر شما ؛ سلامی که از آن ، خاك سرزمین شنزار نرم ، باطراوت می گردد.
من مدح و ثناي خودم را با مناجات خود ، تقدیم شما نمودم؛ چرا که من جز آن ، سرمایه اي ندارم.
مدح و ثنایی که تا این درود از بندگان خدا هست و همه چیز به پروردگارش زنده است، بر تو باد.
ص: 162
2 - در فضیلت سادات گرامی و علویان
به طور اختصار بخشی از فضایل علویان را نقل « قطره اي از دریاي فضائل اهل بیت علیهم السلام » ما در جلد نخست کتاب
نمودیم ، اینک در این جلد در پی پاسخ گویی به درخواست برخی از دوستان و امتثال فرمایش خداوند سبحان که می فرماید:
به طور گسترده به ذکر فضایل آن بزرگواران می ، « و نعمتهاي پروردگارت را بازگو کن » ؛ (1) « وَأَمّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَ دِّثْ »
پردازیم .
بدیهی است روایاتی که در این مقام نقل می شود غیر از روایاتی است که در جلد اوّل نقل شده است .
آمده : پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید : « جامع الأخبار » 72 - در کتاب / 789
من رأي أولادي فصلّ علیّ طائعاً راغباً زاده اللَّه فی السمع والبصر .
کسی که یکی از فرزندان مرا ببیند و با میل و رغبت بر من صلوات بفرستد ، خداي متعال شنوایی و بینایی او را افزایش می
( دهد . ( 2
می نویسد : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: « فضائل » و « روضه » 73 - در کتاب / 790
اي مردم ! آیا شما به شفاعت من امید دارید ، ولی از شفاعت خاندانم ناتوانم ؟!
( اي مردم ! هر که فرداي قیامت خداوند را با ایمان - بدون شرك - ملاقات نماید ، خداوند او را وارد بهشت خواهد نمود ( 3
، گرچه گناهان او همانند خاك زمین باشد .
. -1 سوره ضحی ، آیه 11
نقل شده است . « جامع الأخبار » از « 220 ح 22 / ینابیع الحکمه : 3 » -2 این روایت در
-3 در مصدر چنین آمده : پاداش او بهشت است .
ص: 163
اي مردم ! من (در روز قیامت) از دستگیره در بهشت می گیرم ، آنگاه خداوند متعال بر من جلوه می نماید و در برابرش به
سجده می آفتم ، سپس براي من اذن شفاعت داده می شود ، پس من براي احدي از خاندانم فروگذاري نمی نمایم .
أیّها الناس ! عظّموا أهل بیتی فی حیاتی وبعد مماتی ، وأکرموهم وفضّلوهم ، لایحلّ لأحد أن یقوم لأحد غیر أهل بیتی .
اي مردم ! خاندان مرا در زمان حیات و زندگیم و پس از وفاتم ، بزرگ بشمارید ، و آنان را گرامی بدارید ، و برتري دهید ،
( براي کسی جایز نیست به احترام احدي بپاخیزد جز به احترام اهل بیت من علیهم السلام . ( 1
می نویسد : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : « جامع الأخبار » 74 - در کتاب / 791
من رأي أولادي ولم یقم بین یدیه فقد جفانی، ومن جفانی فهو منافق.
هر کس یکی از فرزندان مرا ببیند و در برابرش (به احترام او) بپا نخیزد ، در واقع بر من ستم روا داشته است و کسی که در حقّ
من ستم نماید منافق است.
در حدیث دیگري آمده :
من رأي أولادي ولایقوم قیاماً تامّاً ابتلاه اللَّه تعالی ببلاء لا دواء له.
هر که فرزندان مرا ببیند و به (احترام آنان) کامل بپا نخیزد ، خداي متعال او را به بلایی گرفتار می کند که دوایی نداشته باشد
(2) .
آمده : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمود : « مقتل خوارزمی » 75 - در کتاب / 792
یقوم الرجل للرجل إلّا بنی هاشم ، فإنّهم لایقومون لأحد .
( مردم به احترام همدیگر بپا می خیزند جز بنی هاشم که آنان به خاطر کسی بپا نمی خیزند . ( 3
. 295 ضمن ح 124 / -1 الفضائل : 135 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 36
نقل گردیده است . « جامع الأخبار » 220 ح 23 از / -2 این روایت در ینابیع الحکمه : 3
. -3 مقتل خوارزمی : 100
ص: 164
می نویسد : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : « فضائل السادات » 76 - در کتاب / 793
( من أکرم أولادي فقد أکرمنی ( 1) ، ومن أهانهم فقد أهاننی . ( 2
کسی که فرزندان مرا گرامی بدارد مرا گرامی داشته ، و کسی که به آنها توهین نماید در واقع به من توهین نموده است .
می نویسد : برزون بن سیف نهدي - که نامش جعفر است - می گوید : از امام صادق « کشف الغمّه » 77 - در کتاب / 794
علیه السلام شنیدم که می فرمود :
احفظوا فینا ما حفظ العبد الصالح فی الیتیمین .
آنچه را که بنده صالح و شایسته خدا در مورد آن دو یتیم مراعات نمود ، شما نیز در مورد ما مراعات کنید . که قرآن می
. « و پدرشان مرد صالحی بود » ؛ (3) « وَکانَ أَبُوهُما صالِحاً » : فرماید
( گفته شده : منظور از پدرشان همان جدّ هفتم آنهاست که فرد صالح و شایسته اي بود . ( 4
در تعقیب نماز عصر « جنّه الأمان » و شیخ کفعمی رحمه الله در کتاب « المصباح » 78 - شیخ طوسی رحمه الله در کتاب / 795
بعد از سجده شکر دعایی را نقل کرده اند که در آخر آن دعا آمده است :
(5) . « وصلّ علی ذرّیّه نبیّک صلی الله علیه وآله وسلم »
. 376 ح 8 / -1 المستدرك : 12
آمده است . « فضائل السادات » به نقل از « 220 ح 24 / ینابیع الحکمه : 3 » -2 این روایت در
. -3 سوره کهف ، آیه 82
در «51/ کشف الغمّه : 1 » 203 ح 4 . در / 162 ، امالی طوسی : 273 ح 52 مجلس 10 ، بحار الأنوار : 27 / -4 کشف الغمّه : 2
حدیثی از امام سجاد علیه السلام نقل شده که حضرتش فرمودند: آگاه باشید! همانا خداوند متعال اقوام و گروه هایی را به
و کانَ » : جهت پدرانشان یاد فرموده ، و فرزندان به احترام پدران مورد احترام قرار گرفته اند ، آنجا که خداوند می فرماید
به راستی پدر بزرگوارم از پدران گرامی آش نقل فرموده که: این فرزند ، دهمین فرزند بوده ، در حالی که ما « أَبُوهُما صالِحاً
از خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هستیم ، پس به خاطر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم احترام ما را نگه
دارید .
. 42/ -5 مصباح کفعمی : 55 ، بحار الأنوار : 86
ص: 165
و درود بر ذریّه پیامبرت باد .
( البتّه این تعبیر در آخر دعاي کامل نیز - که معروف به دعاي حریق است - آمده است . ( 1
( همچنین همین تعبیر در دعاي تسبیحی که خواندن آن در هر روز ماه مبارك رمضان وارد شده ، نیز آمده است . ( 2
همچنین در دعاي سمات آمده است :
. « وبارکت لحبیبک محمّد صلی الله علیه وآله وسلم وعترته وذرّیّته علیهم السلام »
( و مبارك قرار دادي براي حبیبت محمّد و عترت و خاندان و فرزندانش. ( 3
آمده است : « من لا یحضره الفقیه » 79 - در کتاب / 796
نگاه به کعبه عبادت است ، نگاه به چهره پدر و مادر عبادت است ، نگاه به قرآن - بدون قرائت آن - عبادت است ، نگاه به
( صورت عالم و دانشمند (دینی) عبادت است و نگاه به صورت آل محمّد علیهم السلام عبادت است. ( 4
از امام رضا علیه السلام نقل کرده که حضرتش فرمود : « عیون اخبار الرضا علیه السلام » باز شیخ صدوق قدس سره در کتاب
النظر إلی جمیع ذرّیّه النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم عباده مالم یفارقوا منهاجه ولم
. -1 مصباح المتهجّد : 107 ، صحیفه مهدیّه : 410
. 110/ -2 بحار الأنوار : 98
99 ، صحیفه مهدیّه : 500 . گفتنی است که : این تعبیر در دعاهاي زیادي آمده که برخی را به اختصار / -3 بحار الأنوار : 90
؛ « أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَعَلی آلِهِ الطَّاهِرینَ ، وَذُرِّیَّتِهِ أَجْمَعینَ » : نقل می نماییم : الف - دعاي شب اوّل ماه مبارك رمضان
أَللَّهُمَّ » : ب - تعقیب نماز مغرب . «296/ بحار الأنوار : 97 » . خداوندا! بر محمد و خاندان پاکش و همه فرزندانش درود فرست
بحار » . خداوندا! بر محمد و پیامبر و بر فرزندان و خاندانش درود فرست ؛ « صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبیِّ وَعَلی ذُرِّیَّتِهِ وَعَلی أَهْلِ بَیْتِهِ
خداوندا! بر محمد و فرزندانش درود ؛ « أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَذُرّیَّتِهِ » : ج - پس از نماز صبح و نماز مغرب . «97/ الأنوار : 86
. « 58 ح 38 / 95 ح 3 و 94 / بحار الأنوار : 86 » . فرست
. 205/ -4 الفقیه : 2
ص: 166
( یتلوّثوا بالمعاصی . ( 1
نگاه کردن به صورت همه ذریّه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عبادت است ، مادامی که از راه و روش او جدا نشده و
خودشان را با گناهان آلوده نکرده اند .
خودش روایت کرده که همانا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: « نکت » 80 - عجلی در / 797
( النظر إلی وجه علیّ علیه السلام عباده . ( 2
نگاه کردن به چهره علی علیه السلام عبادت است .
ابی اُمامه گوید : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
من نظر إلی علیّ علیه السلام کتب اللَّه له بها ألف ألف حسنه ، ومحی عنه ألف ألف سیّئه ، ورفع له بها خمسمائه درجه ، ومن
نظر إلی أحد أولاد الحسن والحسین علیهما السلام کتب اللَّه له بها مائه حسنه ، ومحی عنه مائه سیّئه ، ورفع له مائه درجه .
هر کس به چهره علی علیه السلام بنگرد به خاطر این عمل ، براي او هزار هزار حسنه نوشته می شود و از (نامه اعمال او) هزار
هزار گناه پاك می گردد ، و مقام و منزلت او پانصد درجه ارتقاء پیدا می کند .
و هر که به یکی از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام نگاه کند براي او صد حسنه نوشته می شود و از (نامه
اعمالش) صد گناه پاك می گردد و مقامش صد درجه ارتقاء پیدا می کند .
نویسنده رحمه الله گوید : از اینکه فرزندان امام حسن علیه السلام نیز نقل شده معلوم می شود که این روایت به همه ذراري
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تعمیم داده شده است (و مختصّ به ائمّه معصومین علیهم السلام نیست) .
در باب نوادر در « کافی » 81 - محمّد بن یعقوب کلینی قدس سره در کتاب شریف / 798
. 218 ح 3 / 51 ، بحار الأنوار : 96 / -1 عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
« المناقب : 361 ح 373 » 195 ح 1 . این حدیث را خوارزمی نیز در / -2 امالی طوسی : 350 ح 62 مجلس 12 ، بحار الأنوار : 38
نقل کرده است .
ص: 167
حدیث معراج چنین نقل می کند :
آنگاه به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم وحی شد :
یا محمّد ! صلّ علی نفسک وعلی أهل بیتک .
اي محمّد ! بر خود و خاندانت درود فرست .
فرمود : صلّی اللَّه علیّ وعلی أهل بیتی .
خداي متعال بر من و خاندانم درود فرست .
و این انجام پذیرفت ، آنگاه متوجّه شد ، ناگاه صفهاي فرشتگان و پیامبران را دید ، گفته شد : اي محمّد ! بر آنان سلام کن .
فرمود : السلام علیکم ورحمه اللَّه وبرکاته .
سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد .
خداوند وحی نمود :
إنّی أنا السلام ، والتحیّه والرحمه والبرکات أنت وذرّیّتک .
( همانا من سلام هستم ، و تحیّت ، رحمت و برکات هم تو و ذریّه توست . ( 1
می نویسد : « مکارم الأخلاق » 82 - شیخ طبرسی قدس سره در کتاب / 799
ابو » فضل بن یونس گوید : روزي در خانه ام بودم ، خادمم نزد من آمد و گفت : پشت درب خانه شخصی است که کنیه اش
است . « حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام » و نامش « الحسن
من )از شدّت خوشحالی( گفتم : اي غلام ! اگر او کسی است که من گمان می کنم تو در راه خدا آزاد هستی .
آنگاه با سرعت خودم را به دم در رساندم ، ناگاه چشمانم به جمال مولایم روشن شد ، عرض کردم : آقاي من ! بفرمایید .
حضرت از مرکب فرود آمده و تشریف فرما شدند و وارد اتاق گردیدند، رفتم تا حضرتش را به بالاي اتاق تعارف کنم ،
حضرت به من فرمودند :
. 242 ح 1 / 360 ذیل ح 66 و 82 / 135 ، بحار الأنوار : 18 / -1 الکافی : 3
ص: 168
یا فضل ! صاحب المنزل أحقُّ بصدر البیت إلّا أن یکون فی القوم رجل یکون من بنی هاشم .
اي فضل ! صاحب خانه به بالاي اتاق سزاوارتر است ، مگر اینکه در میان آنها شخصی از بنی هاشم باشد .
( عرض کردم : قربانت گردم ، شما هستید ... تا آخر حدیث . ( 1
عمده صحاح الأخبار فی مناقب الأئمّه » 83 - ابو حسین یحیی بن حسن بن محمّد بطریق اسدي حلّی قدس سره در کتاب / 800
می نویسد : « الأبرار
احمد بن عامر گوید : امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل فرموده که حضرت علی علیه السلام فرمودند :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
حرّمت الجنّه علی من ظلم أهل بیتی وآذانی فی عترتی ، ومن صنع صنیعه إلی أحد من ولد عبدالمطّلب ولم یجازه علیها فأنا
اُجازیه غداً إذا لقینی یوم القیامه .
بهشت براي کسی که به خاندان من ستم نموده و مرا درباره عترتم بیازارد ، حرام شده است . هر کس براي یکی از فرزندان
عبدالمطلب کار نیکی انجام دهد و او براي این کار پاداشی ندهد ، من در روز قیامت آن هنگام که با من دیدار نماید ، تلافی
( خواهم نمود . ( 2
می نویسد : محمّد بن مسلم گوید : از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود : « علل الشرائع » 84 - در کتاب / 801
در روز قیامت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام توقّفی در کنار درب دوزخ دارند . در آن روز ، میان دو چشم هر شخصی
نوشته می شود : مؤمن یا کافر ، پس به محبّی که گناه زیاد دارد دستور داده می شود تا به دوزخ برود .
. 423 ذیل ح 37 / -1 مکارم الأخلاق : 148 ، بحار الأنوار : 66
. 228 ح 8 / -2 العمده : 52 ح 49 ، بحار الأنوار : 26
ص: 169
حضرت زهرا علیها السلام در میان دو چشم آن شخص ، محبّ بودن او را می خواند ، و می گوید :
إلهی وسیّدي ! سمّیتنی فاطمه ، وفطمت بی من تولاّنی وتولّی ذرّیّتی من النار ، ووعدك الحقّ وأنت لاتخلف المیعاد .
خداي من و سرور من ! مرا فاطمه نامیدي و به وسیله من دوستان و ذریّه ام را از آتش جدا فرمودي ، وعده تو حقّ است و تو
در میعاد خلاف نمی کنی .
خداي متعال می فرماید :
صدقت یا فاطمه ! إنّی قد سمّیتک فاطمه ، وفطمت بک من أحبّک وتولاّك وأحبّ ذرّیّتک وتولاّهم من النار ، ووعدي الحقّ
وأنا لا اُخلف المیعاد ، وإنّما أمرت بعبدي هذا إلی النار لتشفعی فیه فاُشفّعک ، فلیتبیّن لملائکتی وأنبیائی ورسلی وأهل الموقف
موقفک منّی ومکانتک عندي ، فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فخذي بیده وأدخلیه الجنّه .
راست گفتی اي فاطمه ! من تو را فاطمه نامیدم ، و به وسیله تو ، کسی که تو را دوست بدارد و از تو پیروي نماید و ذریّه تو را
دوست داشته و پیروي نماید ، از آتش جدا کردم . وعده من حقّ است و من در میعاد خلف وعده نمی کنم . اینکه این بنده ام
را به سوي آتش دستور دادم به خاطر آن است که تو در مورد او شفاعت کنی و من شفاعت تو را بپذیرم ، تا براي فرشتگان و
پیامبران و رسولان و اهل محشر مقام و منزلت و موقعیّت تو در پیشگاه من آشکار گردد ، پس میان چشم هر کسی که مؤمن
( خواندي از دستش بگیر و او را وارد بهشت کن . ( 1
می نویسد : در حدیثی آمده : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : « الصواعق المحرقه » 85 - در کتاب / 802
یاعلیّ ! إنّ اللَّه قد غفر لک ولذرّیّتک ولولدك وأهلک ولشیعتک ولمحبّی شیعتک ، فأبشر فإنّک الأنزع البطین .
. 14 ح 11 / 50 ح 58 و 43 / 179 ح 6 ، بحار الأنوار : 8 / -1 علل الشرائع : 1
ص: 170
اي علی ! همانا خداي متعال تو ، ذریّه تو ، فرزندان و خاندان تو ، شیعیان تو و دوستداران شیعیان تو را آمرزید ، پس مژده باد
( تو را ، همانا که تو انزع بطین ( 1) هستی یعنی (از شرك دور و مملوّ از علم و ایمان هستی) . ( 2
ابی فرج بن جوزي می نویسد : « المدهش » 86 - عالم بزرگوار، شهید ثانی قدس سره می گوید : در کتاب / 803
یکی از بندگان صالح گوید : وارد شهر بصره شدم ، در آنجا آهنگري را دیدم که آهن را با دستش از کوره آتش بیرون می
آورد و روي سندان ( 3) می گذاشت و بر می گرداند ، و درد و سوزشی هم احساس نمی کرد ، در دلم گفتم : این بنده
شایسته اي است که آتش او را نمی سوزاند .
نزدیکش رفتم، سلام کردم، پاسخ سلامم را داد، عرض کردم: آقاي من! تو را سوگند می دهم به کسی که این کرامت به تو
عطا کرده ، مرا دعا فرما !
او گریست و گفت : برادرم ! سوگند به خدا ! آنچه در مورد من گمان نموده اي من آن گونه نیستم .
گفتم : برادرم ! این کاري که تو انجام دادي جز صالحان و شایستگان توانایی آن را ندارند .
گفت : پس گوش کن ! که جریان شگفت انگیزي دارد .
گفتم : اگر صلاح می دانی این جریان را به من بگویی ، انجام بده .
گفت : آري ، روزي از روزها من در این دکّان نشسته بودم ، رفت و آمد
می نویسد: در وصف علی علیه السلام آمده: او انزع بطین است ، گفته شده: معنایش این است «137/ النهایه : 4 » -1 جزري در
که از شرك دور و سرشار از علم و ایمان است .
101 ح 9 ، امالی طوسی : 293 / 13 ح 6 و 68 52/ 79 ح 35 / 47 ح 182 ، بحار الأنوار : 27 / -2 عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
و دیلمی رحمه الله در ،« فردوس الأخبار » 78 سطر 9 از / ح 17 مجلس 11 . این روایت را علّامه مجلسی رحمه الله در ج : 40
نقل کرده اند. «83/ إرشاد القلوب : 2 »
-3 سندان: افزاري آهنی که آهنگران ، مسگران و زرگران بر روي آن با پتک یا چکش فلز را بکوبند . (فرهنگ معین :
(1929/2
ص: 171
زیادي به مغازه من می شد ، ناگاه زن زیبایی به دکّان من آمد ، زنی که زیباتر از او ندیده بودم ، رو به من کرد و گفت :
برادر ! آیا به خاطر خدا می توانی کمکی براي من بنمایی ؟
چون نگاه کردم شیفته او شدم ، به او گفتم : می توانی همراه من به خانه ام بیایی تا آن قدر مال به تو بدهم که مدّت زیادي
براي تو کافی باشد؟
گفت : سوگند به خدا ! من اهل این کار نیستم .
گفتم : پس برو .
او رفت و مدّت زیادي گذشت ، تا اینکه روزي برگشت و گفت : به راستی که ضرورت مرا وادار به انجام خواسته تو نموده
است .
من درِ دکّان را بستم ، و با او به سوي خانه به راه افتادم ، وقتی به خانه رسیدیم گفت : فلانی ! من کودکانی دارم که آنها را
گرسنه رها کرده ام ، اگر صلاح می دانی چیزي بده تا بروم و به آنها بدهم بعد باز می گردم .
من از او عهد و پیمان گرفتم که حتماً باز گردد ، آن وقت چند درهم به او دادم ، او رفت و پس از ساعتی بازگشت و وارد
خانه شد ، من درها را بسته و پرده ها را انداختم .
او گفت : چرا چنین می کنی ؟
گفتم : از مردم می ترسم .
گفت : چرا از خداي مردم نمی ترسی ؟
گفتم : او آمرزنده و مهربان است (!!) آنگاه به طرف او رفتم ، او مانند برگ خشک درخت خرما که در روز طوفانی می لرزد
، می لرزید و اشک از دیدگانش به صورتش جاري بود ، گفتم : چرا مضطربی ؟
گفت : فلانی ! از خداي متعال می ترسم .
سپس گفت : فلانی ! اگر کاري با من نداشته باشی ، در پیشگاه خدا
ص: 172
ضامن می شوم که تو را با آتش عذاب نکند ، نه در دنیا و نه در آخرت .
من از این سخن او به خود آمدم ، برخاستم و هر چه پول داشتم به او داده و گفتم : فلانی ! راهت را بگیر و برو ، من به خاطر
ترس از خدا ، تو را رها کردم .
همین که رفت و از من جدا شد خواب بر من غلبه کرد ، خواب بانوي بزرگواري را دیدم که تا به حال چنین بانویی ندیده
بودم ، در سرش تاجی از یاقوت داشت ، رو به من کرد و فرمود : فلانی ! خداوند از ما براي تو پاداش خیري بدهد !
عرض کردم : شما کیستید ؟
فرمود : من مادر همان دختري هستم که نزد تو آمد و تو به جهت ترس از خدا ، او را رها کردي ، خداوند تو را با آتش
نسوزاند ، نه در دنیا و نه در آخرت .
عرض کردم : خداي رحمتت کند ! او که بود ؟
فرمود : او از نسل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود .
من خداي متعال را سپاس و شکرگزاري نمودم که توفیقم داد و از این گناه حفظم نمود ، آنگاه این آیه شریفه را یادآور شدم
:
(1) ؛ « إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً »
. « خداوند فقط می خواهد رجس و پلیدي را از شما خانواده دور کند و شما را به طور کامل پاك سازد »
( پس از آن روز ، دیگر در دنیا آتش مرا نسوزانید ، امیدوارم در آخرت نیز آتش مرا نسوزاند . ( 2
. -1 سوره احزاب ، آیه 33
. -2 الإثنا عشریّه : 425 ، فضائل السادات : 240
ص: 173
حدیث مف ّ ص لی را از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل می « بشاره المصطفی » 87 - طبري قدس سره در کتاب / 804
نماید و می گوید : در آخر آن حدیث آمده که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
فمن زارنی بعد وفاتی فکأنّما زارنی فی حیاتی ومن زار فاطمه علیها السلام فکأنّما زارنی ، ومن زار علیّ بن أبی طالب علیه
السلام فکأنّما زار فاطمه علیها السلام ، ومن زار الحسن والحسین علیهما السلام فکأنّما زار علیّاً علیه السلام ، ومن زار ذرّیّتهما
فکأنّما زارهما .
هر کس مرا پس از وفاتم زیارت کند، گویی مرا در زندگیم زیارت کرده است. هر کس فاطمه علیها السلام را زیارت کند ،
گویی مرا زیارت کرده است .
و هر کس علیّ بن ابی طالب علیه السلام را زیارت کند ، گویی فاطمه علیها السلام را زیارت کرده است . و هر کس حسن و
حسین علیهما السلام را زیارت کند ، گویی علی علیه السلام را زیارت کرده است ، و هر کس ذریّه و فرزندان حسن و حسین
( علیهما السلام را زیارت کند ، گویی خود آن دو بزرگوار را زیارت کرده است . ( 1
88 - از پدر بزرگوار شیخ صدوق رحمه الله ، علیّ بن بابویه نقل شده که گوید : / 805
سهل بن احمد از محمّد بن محمّد بن اشعث از موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر از پدران گرامی آش علیهم السلام نقل
کرده که گوید :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
عیاده بنی هاشم فریضه ، وزیارتهم سنّه .
( عیادت از بنی هاشم (به هنگام بیماري) واجب و لازم است ، و زیارتشان سنّت و مستحبّ است . ( 2
می نویسد : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : « ثواب الأعمال » 89 - در کتاب / 806
. 122 ضمن ح 28 / 58 سطر 12 و 100 / -1 بشاره المصطفی : 139 ، بحار الأنوار : 43
امالی » 79 ح 21 . نظیر این روایت در / 234 ح 33 ، مستدرك الوسائل : 2 / -2 جامع الأحادیث قمی : 18 ، بحار الأنوار : 96
نیز نقل شده است . « طوسی : 335 ح 18 مجلس 12
ص: 174
( من زارنی أو زار أحداً من ذرّیّتی زرته یوم القیامه فأنقذته من أهوالها . ( 1
کسی که مرا یا یکی از فرزندان مرا زیارت کند ، من در روز قیامت او را زیارت کرده و از مهلکه و وحشتهاي آن روز نجاتش
می دهم .
آمده : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : « جامع الأخبار » و در کتاب
من زار واحداً من أولادي فی الحیاه وبعد الممات فکأنّما زارنی ، غفر له ألبتّه .
کسی که یکی از فرزندان مرا در دوران حیات و پس از مرگم زیارت کند همانند کسی است که مرا زیارت کرده ، البتّه
آمرزیده خواهد شد .
آمده است : رسول خدا « الصواعق المحرقه » و همچنین در کتاب « تحفه النجباء من مناقب أهل العباء » 90 - در کتاب / 807
صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
من أراد التوصّل إلیّ وأن یکون له عندي ید أشفع له بها یوم القیامه فلیصل مع ذرّیّتی ( 2) ویدخل السرور علیهم .
هر کس می خواهد عملی انجام دهد تا نزد من مقرّب گردد و بدین وسیله حقّی در نزد من داشته باشد تا در روز قیامت به
( سبب آن ، او را شفاعت نمایم ؛ پس به خاندان و ذریّه ام خدمت کرده و در دلهاي آنها ایجاد شادي و سرور نماید . ( 3
آمده : پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : « جامع الأخبار » 91 - در کتاب / 808
من أکل الطعام مع أولادي الصالحون حرّم اللَّه جسده علی النار .
هر که با فرزندان (صالح و شایسته) من طعام بخورد خداوند بدنش را بر آتش حرام می گرداند .
. 123 ح 31 / -1 کامل الزیارات : 41 ح 4 ، بحار الأنوار : 100
. « أهل بیتی » : -2 در امالی آمده است
227 ح 1 ، کشف الغمّه : / -3 امالی صدوق : 461 ح 5 مجلس 60 ، امالی طوسی : 423 ح 4 مجلس 15 ، بحار الأنوار : 26
. 399/1
ص: 175
92 - باز در همان کتاب آمده : رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : / 809
أکرموا أولادي الصالحون للَّه ، والطالحون لی .
( فرزندان صالح و شایسته مرا به خاطر خدا ، و فرزندان طالح و ناشایست را به خاطر من گرامی بدارید . ( 1
می نویسد : « روضه کافی » 93 - ثقه الإسلام کلینی قدس سره در / 810
عبدالملک گوید : میان امام باقر علیه السلام و فرزندان امام حسن علیه السلام حرفی شد ، این قضیّه به گوش من رسید ، من
خدمت امام باقر علیه السلام شرفیاب شدم تا در این مورد چیزي بگویم ، تا خواستم حرف بزنم ، حضرت فرمود :
مه ! لاتدخل فیما بیننا .
ساکت باش ! در آنچه مربوط به ما است دخالت نکن !
همانا حکایت ما با عموزادگانمان مانند حکایت مردي است که در بنی اسرائیل بود ، او دو دختر داشت ، یکی را به شخص
کشاورزي شوهر داد و دیگري را به شخص کوزه گري .
روزي به دیدار دخترانش رفت ، ابتدا خانه کشاورز رفت و از دخترش پرسید : حالتان چطور است ؟
گفت : شوهرم کشت زیادي نموده ، اگر خداوند متعال بارانی از آسمان بفرستد حال ما در بنی اسرائیل از همه بهتر خواهد
بود .
سپس به دیدن زن کوزه گر رفت و از او پرسید : حالتان چطور است ؟
گفت : شوهرم کوزه زیادي ساخته ، اگر خداوند بارانی نفرستد (و کوزه هایمان خشک گردد) حال ما در بنی اسرائیل از همه
بهتر خواهد بود.
آن مرد از نزد او بیرون آمد در حالی که می گفت : خدایا ! تو پروردگار هر دو دخترم هستی ، (خود می دانی چگونه با آنها
( رفتار کنی) و حال ما نیز (با عموزادگانمان) اینچنین است . ( 2
نقل شده است . « الدرّه الباهره » 376 ح 8 از / -1 جامع الأخبار : 393 ح 4 . این روایت در مستدرك الوسائل : 12
آمده که علّامه مجلسی رحمه الله در توضیح این روایت می « مرآه العقول » 85 ح 45 . در پاورقی روایت از / -2 الکافی : 8
گوید: منظور امام باقرعلیه السلام این است که همان گونه که آن مرد در مورد دخترانش قضاوت و داوري نکرد بلکه کار
آنها را به خدا واگذار نمود ، شما نیز حق ندارید میان ما که هر دو از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هستیم
قضاوت و داوري کنید ، بلکه بایستی بدین جهت به هر دو احترام نمایید . علّامه مجلسی رحمه الله این روایت را در بحار
نقل کرده است . « قصص الأنبیاء » 488 ح 3 از / الأنوار : 14
ص: 176
می نویسد : رسول خدا - « مجالس المؤمنین » بنا به نقل سیّد نوراللَّه قاضی در کتاب - « خلاصه المناقب » 94 - در کتاب / 811
صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
إنّ اللَّه له الحمد عرض حبّ علیّ وفاطمه علیهما السلام وذرّیّتهما علی البریّه ، فمن بادر منهم بالإجابه جعل منهم الرسل ، ومن
أجاب بعد ذلک جعل منهم الشیعه ، ومن أجاب بعد ذلک جعل منهم الأصفیاء ، وأنّ اللَّه جمعهم فی الجنّه .
همانا خداي متعال - که حمد و سپاس مخصوص اوست - محبّت علی و فاطمه علیهما السلام و فرزندان آن دو بزرگوار را بر
مردم عرضه نمود ، پس هر که با سرعت پاسخ مثبت داد رسولان خود را از میان آنان قرار داد ، و کسی که پس از آنها پاسخ
داد به عنوان شیعه برگزیده شد ، و هر که پس از آنها اجابت نمود به عنوان اصفیا و برگزیدگان انتخاب شد ، و خداوند همه
( آنها را در بهشت گرد آورد . ( 1
از امام باقر علیه السلام روایت کرده ، که حضرتش فرمود : « منتخب البصائر » 95 - نویسنده کتاب / 812
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود :
إنّ اللَّه تبارك وتعالی أحدٌ واحد، تفرّد فی وحدانیّته، ثمّ تکلّم بکلمه فصارت نوراً، ثمّ خلق من ذلک النور محمّداً صلی الله علیه
وآله وسلم وخلقنی وذرّیّتی.
خداوند متعال یکتا و بی همتاست ، و در وحدانیّت و یگانگی خود بی نظیر است ، سپس خداوند با کلمه اي تکلّم فرمود که
( آن نور گشت ، آنگاه از آن نور ، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را آفرید ، و مرا و ذریّه و فرزندانم را آفرید . ( 2
. 191/ -1 المناقب المرتضویّه : 97 ، احقاق الحقّ : 9
294 ح 3 . این حدیث / 192 ح 138 ، تفسیر برهان : 1 / 46 ح 20 و 57 / 291 ح 5351 / -2 مختصر البصائر : 32 ، بحار الأنوار : 26
نقل کرده است . « 116 ح 30 / تأویل الآیات : 1 » را استرآبادي رحمه الله در
ص: 177
می نویسد : در بسیاري از کتب عامّه و خاصّه روایت شده که زید بن ارقم « تقویم الإیمان » 96 - آیه اللَّه داماد در کتاب / 813
گوید :
ما کنّا نعرف المنافقین ونحن مع النبیّ صلی الله علیه وآله وسلم إلّا ببغضهم علیّاً علیه السلام وولده .
( ما در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منافقان را با بغض و کینه حضرت علی علیه السلام و فرزندانش می شناختیم . ( 1
می نویسد : امام رضا علیه السلام از پدران گرامی آش علیهم السلام نقل می فرماید که « العیون الرضویّه » 97 - در کتاب / 814
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود :
بغض علیّ علیه السلام کفر ، وبغض بنی هاشم نفاق .
( بغض و کینه علی علیه السلام کفر ، و بغض و کینه بنی هاشم نفاق است . ( 2
آمده : پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : « جامع الأخبار » 98 - در کتاب / 815
علیکم بحبّ أولادي یدخلکم الجنّه لا محاله ، وإیّاکم وبغض أولادي یدخلکم النار .
بر شما باد دوستی فرزندان من که سرانجام این عمل بهشت برین خواهد بود ، و بپرهیزید از بغض و کینه فرزندان من که باعث
ورود شما به دوزخ خواهد شد .
ی م د س ی ون : م ا م ا ا ض ر ه ی ل ع م لا س ل ا ر د د ر و م ل ل ع خ س م ه د ش ا ه د و م ر ف « ل ل ع ع ئ ا ر ش ل ا » 99 - خ ی ش ق و د ص س د ق ه ر س ر د ب ا ت ک / 816:
إنّ الوزغ کان سبطاً من أسباط بنی اسرائیل یسبّون أولاد الأنبیاء ویبغضونهم ، فمسخهم اللَّه أوزاغاً .
مارمولک ها ، سبطی از اسباط بنی اسرائیل بودند که فرزندان پیامبران را دشنام داده و آنها را دشمن می داشتند ، بدین جهت
خداوند آنها را به
نقل کرده است . « المناقب : 332 » -1 این حدیث را خوارزمی در
. 221 ح 11 / 302 ذیل ح 113 و 96 / 61 ح 239 ، بحار الأنوار : 39 / -2 عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
ص: 178
( مارمولک مسخ نمود . ( 1
می نویسد: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: « امالی » 100 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 817
إذا قمت المقام المحمود تشفّعت فی أصحاب الکبائر من اُمّتی ، فیشفّعنی اللَّه فیهم واللَّه لاتشفّعت فیمن آذي ذرّیّتی .
هنگامی که در روز قیامت در مقام محمود قرار گیرم مرتکبان گناهان کبیره از اُمّتم را شفاعت می کنم و خداوند متعال
( شفاعت مرا در مورد آنان می پذیرد ، سوگند به خدا ! کسانی که مرا درباره ذریّه ام آزار داده اند ، شفاعت نخواهم کرد . ( 2
نویسنده رحمه الله گوید : در برابر این روایات ، روایات دیگري است که با ظاهر اینها منافات دارد که اینک به بخشی از آنها
اشاره کرده و باهم متّحد می نماییم ، البتّه خود این روایات به دو گونه وارد شده اند :
1 - روایاتی که به نحو تعلیق وارد شده است :
خود آورده که امام صادق علیه السلام در بیان « اعتقادات » از جمله، روایتی است که شیخ صدوق رضوان اللَّه علیه در کتاب
3) می فرماید : ) « مِطمَر » معناي
فمن خالفکم وجازه فابرؤا منه وإن کان علویّاً فاطمیّاً .
هر که با شما مخالفت نماید و از آن حدّ تجاوز نموده و بگذرد (و به چپ و راست میل نماید) ، از او دوري و بیزاري جویید
( گرچه تبارش علوي و فاطمی باشد . ( 4
امام صادق علیه السلام در حدیث دیگري به حمران فرمود :
فمن خالفک فی هذا الأمر فهو زندیق .
. 222 ح 3 / 487 ضمن ح 3 ، بحار الأنوار : 65 / -1 علل الشرائع : 2
. 218 ح 4 / -2 امالی صدوق : 370 ح 3 مجلس 49 ، بحار الأنوار : 96
-3 مطمر: شاقول ، ریسمان بنایی .
. 179 ح 38 / -4 معانی الأخبار : 204 ح 2 ، بحار الأنوار : 46
ص: 179
هر که در این امر با تو مخالفت نماید او زندیق و بی دین است .
حمران گفت : گرچه از نسل علوي و فاطمی باشد ؟
امام صادق علیه السلام فرمود : وإن کان محمّدیّاً علویّاً فاطمیّاً .
( گرچه نسل و نژادش محمّدي ، علوي و فاطمی باشد . ( 1
در روایت دیگري آمده : امام سجّاد علیه السلام به اصمعی فرمودند :
یا أصمعی ! إنّ اللَّه تعالی خلق الجنّه لمن أطاعه ولو کان عبداً حبشیّاً ، وخلق النار لمن عصاه ولو کان شریفاً قرشیّاً .
اي اصمعی ! همانا خداي متعال بهشت را آفرید براي کسی که از او اطاعت نماید ، گرچه او غلامی حبشی باشد ، و آتش را
( براي کسی آفرید که از او نافرمانی نماید ، گرچه او فرد شریف قرشی باشد . ( 2
نویسنده رحمه الله گوید : همان گونه که پیداست همه این احادیث به طور تعلیق وارد شده ، بدیهی است که تعلیق قضیّه ذاتاً
ملازم با وقوع آن و عدم وقوعش نیست ، به همین جهت موجب کاستی و نقصان شأن معلّق علیه نخواهد شد .
2 - آنچه که به نحو مفهوم یا مانند آن وارد شده است :
از جمله این آیه شریفه است که می فرماید :
؛ (3) « فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلا یَتَساءَلُونَ »
« در آن روز هیچ یک از پیوندهاي خویشاندي میان آنها نخواهد بود و از یکدیگر تقاضاي کمک نخواهند کرد »
در پاسخ مفهوم این آیه باید گفت : همچنان که در مسند فاطمه صلوات اللَّه علیها آمده ، این آیه تفسیر شده به زمانی که
، ( حضرت قائم ارواحنا فداه قیام و ظهور می نماید که در آن زمان برادران دینی از همدیگر ارث خواهند برد ( 4
. 132 ح 6 / 37 ضمن ح 4 و 72 4/ 179 ح 69 / -1 معانی الأخبار : 204 ضمن ح 1 ، بحار الأنوار : 46
. 46/ -2 بحار الأنوار : 82
. -3 سوره مؤمنون ، آیه 101
. « یرث الأخ أخاه فی الأظلّه » : -4 در روایت وارد شده است که
ص: 180
ولی برادران ولادتی از همدیگر ارث نمی برند ، و این است فرمایش خداوند متعال که می فرماید :
. « به راستی مؤمنان رستگار شدند » ؛ (1) « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ »
. (2) « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُم یَوْمَئِذٍ وَلایَتَساءَلُون »
دمیده شود هیچ یک از پیوندهاي خویشاوندي میان آنها نخواهد بود ، و از یکدیگر تقاضاي « صور » در آن هنگام که در »
(3) . « کمک نخواهند کرد
بنابراین ، آیه ربطی به بحث ما ندارد .
از جمله مواردي که به نحو مفهوم وارد شده؛ روایتی است که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده که حضرتش خطاب
به دخت گرامی خویش فاطمه زهرا علیها السلام و همسر والامقامش خدیجه کبري علیها السلام می فرماید :
یا فاطمه ابنه محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ! لا أغنی عنک من اللَّه شیئاً . ویا خدیجه ابنه خویلد ! لا أغنی عنک من اللَّه شیئاً .
اي فاطمه دختر محمّد ! هیچ چیزي را از خدا بی نیاز مگردان . و اي خدیجه دختر خویلد ! هیچ چیزي را از خدا بی نیاز
مگردان .
فاطمه علیها » : در باب معناي روایتی که گوید « معانی الأخبار » از جمله : روایتی است که شیخ صدوق رحمه الله در کتاب
آورده که حسن بن موسی وشّاء بغدادي گوید : « السلام عفّت و پاکدامنی نمود پس خداوند آتش را بر فرزندانش حرام کرد
من در خراسان در محضر امام رضا علیه السلام بودم ، در محفل آن حضرت ، زید بن موسی نیز حضور داشت ، زید با گروهی
از مجلس سخن گفته و بر آنها فخر می فروخت و می گفت : ما چنینیم ، ما چنانیم .
امام رضا علیه السلام نیز با گروه دیگري سخن می فرمودند ، در این اثنا سخن
. -1 سوره مؤمنون ، آیه 1 و 101
. -2 سوره مؤمنون ، آیه 1 و 101
. -3 دلائل الإمامه : 484 ضمن ح 85 ، محجّه البیضاء : 146
ص: 181
زید را شنید و رو به او کرد و فرمود :
اي زید ! آیا سخن بقّالهاي شهر کوفه تو را فریب داده که گویند :
إنّ فاطمه علیها السلام أحصنت فرجها فحرّم اللَّه ذرّیّتها علی النار ، واللَّه ، ما ذلک إلّا للحسن والحسین و ولد بطنها خاصّه .
گمان ) ، « همانا فاطمه علیها السلام چون عفّت ورزید و پاکدامن بود خداوند ذریّه و فرزندان او را بر آتش حرام فرموده است »
می کنی که تو هم شامل این مطلب هستی ؟!) سوگند به خدا ! این روایت اختصاص به امام حسن و امام حسین علیهما السلام
دارد و مخصوص فرزندان بلافصل آن بزرگوار است .
مگر می شود که موسی بن جعفر علیهما السلام خدا را اطاعت کند و روزش را با روزه و شبش را با عبادت سپري کند و تو
خدا را معصیت نمایی ، آنگاه روز قیامت هر دو (در پیشگاه خداوند) برابر باشید ! یعنی تو نزد خداوند متعال از او گرامی تر
هستی ؟!
همانا امام سجّاد علیه السلام فرمود :
لمحسننا کفلان من الأجر ولمسیئنا ضعفان من العذاب .
پاداش نیکوکاران از خاندان ما دو برابر و کیفر گنهکاران ما نیز دو برابر خواهد بود.
حسن وشّاء گوید : سپس امام رضا علیه السلام رو به من کرد و فرمود :
اي حسن ! این آیه را چگونه می خوانید :
؛ (1) « قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ »
؟ « فرمود: اي نوح! او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است »
می خوانند ، پس « إنّه عملُ غیر صالح » و برخی از آنها ، « إنّه عملٌ غیرُ صالح » : عرض کردم : برخی از مردم چنین می خوانند
( بخواند در واقع او را از پدرش ندانسته است . ( 2 « عملُ غیر صالح » کسی که
. -1 سوره هود ، آیه 46
-2 نویسنده رحمه الله گوید : منظور حضرت ، قرائت آیه به نحو اضافه است .
ص: 182
حضرت فرمود :
کلاّ لقد کان إبنه ، لکن لمّا عصی اللَّه عزّوجلّ نفاه اللَّه عن أبیه ، کذا من کان منّا لم یطع اللَّه عزّوجلّ فلیس منّا ، و أنت إذا
أطعت اللَّه فأنت منّا أهل البیت .
هر گز چنین نیست ، بلکه او فرزندش بود؛ ولی وقتی که خداي را معصیت و نافرمانی نمود ، خداوند او را از پدرش ندانست ،
همچنین است هر که از خانواده ما خدا را اطاعت نکند از ما نخواهد بود ، ولی تو اگر خدا را اطاعت کنی ، از ما اهل بیت
( خواهی بود . ( 1
نقل شده که : « عیون اخبار الرضا علیه السلام » از جمله این موارد ، روایتی است که در کتاب
اسماعیل، فرزند امام صادق علیه السلام به پدر بزرگوارش عرض کرد: پدرجان ! نظر شما در مورد کیفر گنهکاران از ما
خانواده و غیر ما چیست ؟
حضرت در پاسخ ، این آیه شریفه را تلاوت فرمود :
؛ (2) « لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَلا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءً یُجْزَ بِهِ »
« این برتریها) به آرزوهاي شما و آرزوهاي اهل کتاب نیست ، هر کس عمل بدي انجام دهد ، مجازات و کیفر داده می شود ) »
(3) .
نویسنده رحمه الله گوید : در پاسخ به این دو روایت گفته شده :
منظور امام حسن و امام حسین علیهما السلام « خداوند ذریّه آن حضرت را بر آتش حرام کرد » : اینکه امام علیه السلام فرمود
است ؛ از این مطلب عدم حرمت بر مطلق فرزندان آن حضرت ثابت نمی شود جز با مفهوم که آن نیز ثابت نشده است .
. 221 ح 14 / 234 ح 1 ، بحار الأنوار : 96 / -1 معانی الأخبار : 104 ح 1 ، عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
. -2 سوره نساء ، آیه 123
. 221 ح 13 / 176 ح 29 و 96 / 236 ح 5 ، بحار الأنوار : 46 / -3 عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2
ص: 183
و همچنین از این که پاداش امام موسی بن جعفر علیهما السلام با افراد گنهکار از مطلق فرزندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
در روز قیامت به جهت کیفر عملشان برابر نخواهد بود ؛ ثابت نمی کند که غیر او با آتش مجازات شوند ، این هم مانند فقره
قبل ثابت نشده است .
این اعمّ از کیفر و مجازات دنیوي و اخروي « کیفر گنهکاران از ما خاندان دو برابر خواهد بود » : و اینکه حضرت می فرماید
است .
منظور حضرت نفی رخصت بر گناه « هر که از ما خانواده خدا را اطاعت نکند ، از ما نخواهد بود » : و اینکه حضرت می فرماید
است ، یعنی براي آنها در مورد گناه ، اجازه و رخصت داده نشده است ؛ نه اینکه گناه نموده و تا روز مرگ به این حال باشند
.
این ، « هر کس عمل بدي انجام دهد ، کیفر داده می شود » ؛ (1) « مَنْ یَعْمَلْ سُوءً یُجْزَ بِهِ » : از طرفی ، خداوند متعال می فرماید
آیه با سخنی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تفسیر شده که حضرتش می فرماید :
أبشروا وقاربوا وسدّدوا أنّه لایصیب أحداً منکم مصیبه إلّا کفّر اللَّه بها خطیئته حتّی الشوکه یشاکها أحدکم فی قدمه .
مژده باد شما را ! در اُمورتان میانه رو بوده و در انجام اعمالتان راست و استوار باشید ! که مصیبتی به یکی از شما نمی رسد جز
آنکه خداي متعال به سبب آن مصیبت خطاي او را می بخشد ، حتّی خاري که به پایتان می رود در برابر کیفر گناهانتان می
باشد .
می خوانیم : امام باقر علیه السلام فرمود : « کافی » در کتاب شریف
إنّ اللَّه تعالی إذا کان من أمره أن یکرم عبداً وله ذنب ابتلاه بالسقم ، فإن لم یفعل ذلک له ابتلاه بالحاجه ، فإن لم یفعل ذلک
به شدّد علیه الموت لیکافیه بذلک الذنب ، الحدیث .
. -1 سوره نساء ، آیه 123
ص: 184
هنگامی که خداي متعال بخواهد بنده اي را گرامی بدارد و حال آنکه او مرتکب گناه شده است او را به بیماري گرفتار می
کند ، و اگر این کار را انجام ندهد به نیازمندي مبتلایش می نماید، و اگر این را هم انجام ندهد؛ (سکرات) مرگ را بر او
( سخت می نماید تا بدین وسیله گناهش را جبران کند ... ( 1
اینک می گوییم : بنابراین ، بعید نیست که ذریّه پاك و پاکیزه پیش از مرگشان - گرچه به اندازه مدّت دوشیدن شتر باشد -
فَلا تَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ » : موفّق به توبه باشند ، همچنان که به این مطلب در تفسیر فرمایش خداي متعال اشاره شده که می فرماید
و این به جهت اکرام و تعظیم پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم است ، « پس جز به آیین اسلام از دنیا نروید » ؛ (2) « مُسْلِمُونَ
.
به همین جهت، در روایاتی از ائمّه معصومین علیهم السلام از تنقیص و تحقیر ذریّه نهی شده ، آنجا که می فرماید :
( مهلًا ! لیس لکم أن تدخلوا فیما بیننا إلّا بسبیل الخیر . ( 3
خاموش باشید ! شما حق ندارید در اُمور مربوط به ما خاندان وارد شوید ، جز از راه خیر .
نقل می کند که : زید بن علیّ بن الحسین از پدران بزرگوارش « تفسیر ثعلبی » روایتی را از « العمده » ابن بطریق نیز در کتاب
علیهم السلام روایت می کند که حضرت علی علیه السلام می فرماید :
از رشک و حسد مردم نسبت به خودم ، به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شکوه نمودم.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :
أما ترضی أن تکون رابع أربعه ، أوّل من یدخل الجنّه أنا وأنت والحسن والحسین وأزواجنا عن أیماننا وعن شمائلنا ، وذرّیّاتنا
خلف أزواجنا ، وشیعتنا خلف ذرّیّاتنا .
. 444 ح 1 / -1 الکافی : 2
. -2 سوره بقره ، آیه 132
. 178 ح 36 / -3 بحار الأنوار : 46
ص: 185
آیا خشنود نیستی که یکی از این چهار نفر باشی ؟! نخستین کسانی که وارد بهشت می شوند عبارتند از : من ، تو ، حسن و
حسین ، و همسران ما در سمت راست و چپ ما هستند و ذریّه و فرزندان ما پشت سر همسرانمان ، و شیعیان ما پشت سر ذریّه
( و فرزندان ما هستند . ( 1
تذییل
در ادامه این گفتار اُموري را بیان می نماییم :
می نویسد: « مختار المختصر من تاریخ بغداد » نخست : ابوبکر احمد بن علی خطیب در کتاب
یحیی بن معاذ ، ابو زکریّاي رازي در شهر بلخ به زیارت سیّدي علوي رفت و بر او سلام کرد .
سیّد علوي به او گفت : استاد ! - خداوند مؤیّدتان بدارد - نظر شما در مورد ما اهل بیت ، چیست ؟
یحیی گفت : چه بگویم درباره سرشتی که با آب وحی عجین شده و با آب رسالت کاشته شده است . آیا از چنین شجره
مبارکی جز بوي مشک هدایت و عنبر پاکیزگی می وزد ؟
سیّد علوي به جهت این سخن زیبا ، دهان او را با درّ و گوهر پر کرد .
فرداي همان روز ، سیّد علوي به زیارت استاد یحیی بن معاذ رفت ، یحیی به سیّد علوي گفت : اگر تو ما را زیارت کنی این از
فضل توست ، و اگر ما تو را زیارت کنیم باز هم به جهت فضل توست ، پس فضل و برتري از آنِ توست چه زائر باشی یا
( زیارت شوي . ( 2
151 ، الصواعق / 218 ، مستدرك الحاکم : 3 / 22 ، کنز العمّال : 6 / 318 ، الکشّاف : 3 / -1 العمده : 262 ، تاریخ ابن عساکر : 4
42 ، مقتل خوارزمی : 109 ، ینابیع المودّه : 269 ، إحقاق الحقّ : / المحرقه : 232 ، اسعاف الراغبین : 141 ، فرائد السمطین : 2
. 219/9 - 223
. 211/ -2 تاریخ بغداد : 14
ص: 186
آمده است : خداوند متعال می فرماید : « مناقب القاضی » دوّم : در کتاب
؛ (1) « وَالَّذینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ ألْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ »
کسانی ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروي از آنان ایمان آوردند فرزندانشان را (دربهشت) به آنان ملحق می سازیم ، و »
.« چیزي از عملشان نمی کاهیم ، هر کس در گرو اعمال خویش است
مفسّران در تفسیر این آیه شریفه گویند :
این آیه در شأن مؤمنانی است که داراي درجاتی هستند که به وسیله عملشان وارد بهشت می شوند. فرزندان آنان نمی توانند
به وسیله اعمالشان به درجه آنان برسند . خداوند متعال درجه آنان را نیز بالا می برد که حقیقتاً خداوند منزلت و مکان آن
مؤمن را برتري داده است ، و از او چیزي کم ننموده است ، چرا که درجه او را با درجه ذریّه اش برابر کرده ، و بدین جهت بر
فضیلت و شرف مؤمن افزوده است .
برخی دیگر از مفسّران گویند : وقتی مؤمنان از چنین مقام و منزلتی برخوردار باشند پس چنین مقامی بر رسول خدا صلی الله
علیه وآله وسلم سزاوارتر و لازم تر است . بنابراین ، مؤمنان ، کسانی خواهند بود که از دستورات حضرتش پیروي نموده و در
برابر برترین آنان در هر عصر و دوره اي پس از حضرتش تسلیم شده که اینان در درجه آن حضرت خواهند بود و مراد از
ذریّه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، همان فرزندان حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام است مادامی که متولّد می
گردند .
آمده: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که حضرتش فرمود: « منهج » در کتاب
إنّ اللَّه یرفع درجه ذرّیّه المؤمن فی درجته وإن کانوا دونه لتقرّبهم عنه .
. -1 سوره طور ، آیه 21
ص: 187
خداوند متعال درجه ذریّه مؤمن را همانند درجه مؤمن بالا می برد - گرچه درجه آنان پایین تر باشد - و این به جهت تقرّب و
نزدیکی آنان به مؤمن است.
سوّم : امام حسن عسکري علیه السلام در تفسیرشان فرموده اند :
خانواده شخصی گرفتار گرسنگی شدند ، او از خانه بیرون آمد تا چیزي پیدا کند تا خانواده اش سدّ رمق نموده و طعامی
بخورند .
وي درهمی بدست آورد و با آن ، نان و خورشتی خرید ، و به سوي خانه به راه افتاد . در این اثناء به آقا و خانمی از خاندان
حضرت محمّد و حضرت علی علیهما السلام برخورد نمود ، دید آنان گرسنه هستند .
با خود گفت : اینان بر این طعام ، از خانواده من سزاوارترند . پس نان و خورشت را بر آنان تقدیم نمود .
او با دست خالی به سوي خانواده اش به راه افتاد ، ولی نمی دانست به خانواده اش چه بگوید ؟ و چگونه آنها را قانع کند ؟ به
همین جهت آرام آرام راه می رفت و فکر می کرد که چگونه به خانواده خودش عذر بیاورد و چگونه بگوید که با درهم چه
کرد ؟ چرا که چیزي نخریده بود ؟
متحیّر بود ، ناگاه دید پیکی به دنبال اوست و آدرس او را می خواهد ، او خودش را معرّفی نمود . پیک ، نامه اي از شهر مصر
به همراه کیسه اي که محتوي پانصد دینار بود ، به او داد و گفت : این باقی مانده ثروتی است که از مال پسرعمویت به تو
آوردم ، او در مصر از دنیا رفته ، و صد هزار دینار در نزد تجّار مکّه و مدینه نقدي دارد و مستغلّات و املاك زیادي چندین
برابر این ، از خود به ارث گذاشته است .
آن شخص پانصد دینار را گرفت و با دست پر به سوي خانه اش روان شد ، شب خوابید در عالم خواب موفق به دیدار رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم و علی علیه السلام شد .
آن دو بزرگوار رو به او کرده و فرمودند : در برابر ایثار و از خودگذشتگی که نسبت به خاندان ما نمودي چگونه پاداش داده
و بی نیازت نمودیم ؟
آنگاه آن دو بزرگوار در عالم خواب ، به خواب تجّار مکّه و مدینه - که هزار
ص: 188
دینار در نزد آنان بود - رفتند و به هر کدام فرمودند : یا فردا صبح حقّ فلانی را از ارث پسرعمویش می پردازي یا اینکه صبح
فردا هلاك و نابود خواهی شد ، و نعمت تو را زایل و از خویشانت جدا خواهیم نمود .
آنان هر کدام با آغاز صبح ، هر چه نزد آنها از حقّ آن مرد بوده برداشتند و به او دادند ، و بدین وسیله آن شخص صاحب
هزار دینار شد .
و همچنین در مورد املاك و مستغلّاتی که در مصر داشت آن دو بزرگوار در عالم خواب به سراغ آنان رفته و تهدید نمودند
که فوري آن اموال را به او تحویل دهند .
آنگاه حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و علی علیه السلام به خواب این ایثارگر به خاندان رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم آمده و فرمودند : احسان و نیکی خداوند را چگونه دیدي ؟! ما دستور دادیم اموال تو را در مصر تحویل دهند ، آیا
می خواهی به حاکم آن شهر بگوییم تا املاك و مستغلّات تو را در مصر فروخته و پولش را بدهد تا عوض آن را در مدینه
بخري ؟
گفت : آري .
حضرت محمّد و حضرت علی علیهما السلام به خواب حاکم مصر آمده و دستور دادند که املاك آن مرد را بفروشد ، و
قیمتش را در شهر خودش بپردازد .
او هم اطاعت نموده و آن اموال را فروخت و سیصد هزار دینار قیمت آنها را به آن مرد فرستاد و او ثروتمندترین شخص مدینه
شد .
پس از آن ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به خواب او آمد و فرمود :
یا عبداللَّه ! هذا جزاؤك فی الدنیا علی إیثار قرابتی علی قرابتک ، ولاُعطینّک فی الآخره بکلّ حبّه من هذا المال فی الجنّه ألف
قصر أصغرها أکبر من الدنیا، مغرز کلّ إبره منها خیر من الدنیا وما فیها.
اي بنده خدا ! این پاداش ایثار خانواده خود بر خانواده من ، در دنیا است ، البتّه در آخرت براي هر دانه اي از این مال هزار
قصر در بهشت براي تو عطا خواهد شد که کوچکترین آن قصرها بزرگتر از دنیاست ، محلّ دوخت هر سوزن از آن ، از دنیا و
( آنچه در آن است ، بهتر می باشد . ( 1
. -1 تفسیر امام عسکري علیه السلام : 337 ح 212
ص: 189
بخش